مجید خالقیان
سرپرست پایگاه خِرَدگان - پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران
اطلاعات تحصیلی:
- دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ، دانشگاه تهران
- دانش آموخته کارشناسی علوم کامپیوتر

فردوسی پاکزاد، مردی که فراتر از زمان خود میاندیشید و شاید برای همین رنجهای فراوانی کشید. اگر شاهنامه نبود چه بسی زبان پارسی فراموش میشد و اگر زبان پارسی فراموش میشد بسیاری از آموزههای اخلاقی هم فراموشی میشدند و خدا میداند امروز انسانیتی بود یا نه!!! سراسر شاهنامه ستایش دانش، خرد، نیکی، آزادگی و جوانمردی، داد و دَهِش، عشق به ایران و انسانیت است.
در متون تاریخی وصیت نامهای از کوروش بزرگ نقل کردهاند که سرشار از مفاهیم بالای انسانی است. این وصیت نامه اشتراک نسبی در منابع دارد و نشان میدهد که در جهان باستان اندرزهای پایانی کوروش مشهور بوده است. اندرزهایی که کیخسرو پیش از مرگش میدهد و در شاهنامه فردوسی وجود دارد، شباهت زیادی به اندرزهای کوروش در گفتار گزنفون دارد.
در کتاب استر داستانی نقل میشود که زنی به نام استر با به خطر انداختن جان خود، یهودیان را از نسل کشی نجات میدهد و نهایتا یهودیان دشمنان خود را قتل عام میکنند. این داستان از نظر تاریخی قابل اثبات نیست چرا که با همه منابع تاریخی تضاد جدی دارد. کتاب استر حتی در طومارهای دریای مرده هم وجود ندارد. از سوی دیگر در ایران، داستانهای تحریف شدهای از این قصه رواج پیدا کرده است که بر خلاف موارد درج شده در منابع یهودیان میباشد و هیچ پشتوانهای ندارد.
علاوه بر آنکه در مهمترین کتاب تاریخ اسلام یعنی قرآن از واقعه پاره کردن نامه پیامبر اسلام توسط خسرو پرویز یادی نشده است، در تواریخ دیگر ملل، از جمله منابع ایرانی یادی از این واقعه نیست! در این قضیه اشتراک مشخصی در منابع وجود ندارد و حتی یعقوبی نوشته است خسرو پرویز نامهای در پاسخ به پیامبر اسلام نوشت. حضور نامهرسان در مقابل خسرو، با تشریفاتی که از شاهنشاهی بزرگ ساسانی میشناسیم، همخوانی ندارد و میتوان گفت این داستان بیشتر شبیه به افسانه است.
در هیچ کدام از پرچمهای ایران باستان نشان شیر و خورشید وجود نداشته است و پرچمهایی با نشان شیر و خورشید ریشه در تاریخ پس از اسلام دارد. شیر و خورشید بدون شمشیر در دوران صفویه وارد پرچم ایران شد. گرچه نشانهای محدودی از ایران باستان به دست آمدهاند که شبیه به شیر و خورشید هستند، ولی هیچ کدام از آنها را با قاطعیت نمیتوان «شیر و خورشید» دانست و اصلا جنبه ملی نداشتند.
نشان شیر و خورشید در تاریخ ایران بیشتر از آنکه جنبه ملی داشته باشد، جنبههای مذهبی، نجومی و طالع بینی داشته است. گرچه نشانهای محدودی از ایران باستان به دست آمدهاند که شبیه به شیر و خورشید هستند، ولی هیچ کدام از آنها را با قاطعیت نمیتوان «شیر و خورشید» دانست و اصلا جنبه ملی نداشتند. شیر و خورشید از دوران صفویه در ایران شهرت زیادی پیدا کرد و نشان شیر و شمشیر و خورشید که جنبه اسلامی و شیعی داشت در دوران قاجار فراگیر شد و روی پرچم رسمی ایران جای گرفت که نماد سلطنت شیعی ایران بود.
شرح قتل عام مردم اوپیس در هیچ منبعی نیست و با محتوای کتیبهها تناقض دارد. در متن بابلی رویدادنامه نبونئید اصلا «مردم اوپیس» نیامده بلکه «افراد اکد» (سپاه بابل) آمده است. جنگ بر کرانه دجله در حال انجام بوده است و منطقا کوروش هنوز وارد شهر نشده بود که کسی از مردم کشته شود! در ترجمههای جدیدتر، شکست سپاه دشمن توسط کوروش بزرگ آمده و چیزی درباره قتل عام مردم نیامده است. برخی هم این بخش را مرتبط با شورش همزمان در پایتخت بابل و سرکوب آن به فرمان شاه بابل میدانند.
دکتر عبدالمجید ارفعی که بر اساس ترجمه اوپنهایم گزارشی از رویدادنامه نبونئید ارائه داده، اینچنین آورده است: «آنگاه که کوروش بر سپاه اکد در اوپیس بر کناره رود دجله میتازد، باشندگان اکد سر به شورش برداشتند، اما نبونئید باشندگان سردرگم را قتل عام کرد». این ترجمه هماهنگی با دیگر کتیبهها از جمله «روایت منظوم» و «استوانه کوروش» دارد. البته ابهاماتی هم وجود دارند ولی بدون پاسخ نیستند و نباید این دیدگاه را نادیده گرفت...
دانشمندان، اندیشمندان و هنرمندان ایران باستان که در حوزههای پزشکی، اخترشناسی، فلسفه، کیمیاگری، موسیقی، ادبیات و… تبحر داشتند و نامشان باقی مانده کم نیستند. این دانشمندان ارزش ویژهای دارند چراکه با آن همه نابودی که توسط یورشگران و سلطهگران رخ داد، جایگاه والا و شهرت فراگیر داشتند که نام آنها به دست ما رسیده است. سامانههای آموزشی، کتابخانههای بزرگ و مراکز علمی مانند دانشگاه گندیشاپور در ایران باستان قابل توجه بودند.
اکنون با نگاه جدیتر به تارنما، بخش دیدگاهها بار دیگر به تارنما افزوده شده است. این بار تلاش کردیم از فناوریهای با امنیت بالا استفاده کنیم و چنانچه از طریق بخش دیدگاهها حملهی سایبری صورت گرفت، تاثیری بر نوشتارها و دیگر بخشهای تارنما نداشته باشد. کارایی پایگاه بهبود یافته و چالاکی نمایش برگهها و نوشتهها بسیار بیشتر شده است. دست ما برای بهبود پایگاه بسیار باز شده است و هنوز کار به روزرسانی پایگاه ادامه دارد.
سیزدهبهدر نه نحس است و نه ربطی به یهودیان دارد. پوریم و داستان استر با آنچه افراطیهای ایران و اسرائیل میگویند تفاوت آشکار دارد. این داستان اصلا تاریخی نیست و یک افسانه است. در منابع کهن، اشاره به فرخندگی ۱۳ فروردین شده است و اشارهای به نحسی نیست. ایرانیان پس از دوازده روز از نوروز که به یاد دوازده ماه از سال است، روز سیزدهم به در و دشت میروند و جشنهای نوروزی را به پایان میرسانند.
شواهد درباره ریشه نوروز در بین النهرین اندک است، از سوی دیگر شواهد قابل توجهی در دست داریم که از همان دوران هخامنشیان، اساطیر ایرانی و گاهشماری ایرانی در شکل گیری جشن ایرانی بهار که بعدها نوروز خوانده شد، تاثیر داشته است. به نظر میآید ایرانیان از دیرباز به دنبال یافتن روزی مناسب برای گرامیداشت پیروزی جم هورچهر بر یخبندان اهریمنی بودند. اینکه پس از پیروزی جمشید، یخبندان به پایان رسید و تازگی و سبزی به جهان آمد، یادآور پایان زمستان و آغاز بهار است بنابراین باید به دنبال زمان آغاز بهار میگشتند که همراه با پیروزیهای اساطیری بود.
از نظر اسطورهای جشن نوروز با جمشید ارتباط دارد و جمشید در بسیاری از منابع تاریخی و ادبی ما به شکل یک پادشاه ترسیم و داستانهای دلکشی هم درباره نوروز گفته شده است. در شاهنامه، آثارالباقیه و کتابهای دیگر، نوروز را به جمشید نسبت دادهاند. شواهد نشان میدهند پیوند نوروز با جم هورچهر (جمشید) از دوران هخامنشیان مطرح بوده است. ایرانیان از دیرباز به دنبال یافتن روزی مناسب برای گرامیداشت پیروزی جم هورچهر بر یخبندان اهریمنی بودند که در اوستا از آن یاد شده است…
اگر جایگاه سیاوش در هنر و آیینهای سغد باستان را کنار روایت نرشخی درباره جشن سوری بگذاریم، میتوان گفت ارتباط این جشن با داستان سیاوش چندان دور از ذهن نیست. به ویژه آنکه دیوارنگاریهایی شبیه به داستان سودابه و سیاوش از سغد باستان هم به دست آمدهاند. از سوی دیگر چنانچه به واژه «سور» در شاهنامه فردوسی پس از گذر سیاوش از آتش توجه کنیم و این موضوع هم در کنار شواهد دیگر بگذاریم، شواهدی همخوان از ارتباط جشن سوری با داستان سیاوش به دست میآید.
امروز مردم ما با چهارشنبه سوری به استقبال نوروز میروند و با سیزده به در به صورت رسمی به جشنهای نوروزی پایان میدهند. جالب آنکه هر دو جشن با ایزد تیر یا تیشتر ارتباط دارند. تیر ایزد باران است که بر خشکسالی چیره میشود و باران در فصل بهار که با نوروز آغاز میشود به اوج میرسد. در طول تاریخ جشنها با تغییراتی همراه بودند و عناصر نوینی به آنها افزوده میشده است. برخی از جشنها در دوران قدیم اهمیت فراوانی داشتند و از یادها رفتهاند و برخی دیگر از اهمیت کمتری برخوردار بودند اما به مرور اهمیت یافتهاند.
نشان کنونی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران ریشه در سال ۱۳۹۳ دارد ولی به دلیل کاستیهایی که نشان اولیه داشت، در سال ۱۳۹۴ ویرایشهایی انجام شد و نشان دانشگاه تهران به آن افزوده شد. نشانی که در سال ۱۳۹۴ شکل نهایی خود را گرفت، تا به امروز مورد استفاده قرار میگیرد و کانونهای ایرانشناسی دانشکدههای «حقوق و علوم سیاسی» و «ادبیات و علوم انسانی» با الهام گرفتن از این نشان، نشانهایی زیبا را پدید آوردند.
آنچه تا اینجای سریال قابل توجه است، تاکید بر مسالمت جویانه بودن بسیاری از فتوحات خلفا و مشروعیت دادن به کشورگشایی آنهاست. بدون کوچکترین اشاره به درد و رنجهایی که به مغلوبین روا داشتند. سازندگان فیلم که چهرهای قدیسوار از عمر و ابوبکر ترسیم کردند هیچ اشارهای به کشتارهای وسیع سپاهیان خلفا، ویرانی شهرها توسط اعراب، حیلهها و پیمان شکنیهای فرماندهان و همچنین به برده گرفتن کودکان و زنان در فتوحات سپاهیان خلفا نکردند. این تطهیر چهره خلفا و نادیده گرفتن رنج و دردهای مغلوبین، قطعا کاری بسیار غیر انسانی است و در این سریال شاهد یک ظاهرسازی بی کیفیت از خلفا هستیم.
سپندارمذگان با رویدادها و جشنهای دیگر (مانند ولنتاین و روز مادر) نایکسانیهایی دارد. در سپندارمذگان نگاه ویژه یه زنان همسردار میشود و شوهر باید رویکرد ویژهای به همسرش داشته باشد. بنابراین یکی از سویههای ارزشمند سپندارمذگان، نگاه ویژه به مهرورزی زن و شوهر و بهبود پیوند آنها پس از پیمان زناشویی است. ولی ولنتاین بیشتر با تنگناهای مهرورزان پیش از پیمان زناشویی پیوند داشته است…
آهنگ «شعر شهناز» با ترانهای عاشقانه و به بهانه جشن باستانی سپندارمذگان آماده شده است. جشن سپندارمذگان که این روزها با عنوان روز عشق ایرانی هم شناخته میشود، از جشنهای باستانی با شکوه ایرانی بوده است. هر کس درباره ریشههای جشنهای سپندارمذگان و ولنتاین خوانده باشد، میداند که اگر سپندارمذگان برتر از ولنتاین نباشد، چیزی کمتر از آن ندارد.
با بررسی منابع و آثار باستانی در مییابیم که کتابخانههای قابل توجهی در ایران باستان وجود داشته است. کتابخانهها و مراکز علمی مانند کتابخانه سارویه، گنج شایگان، دانشگاه گندیشاپور بسیار مشهور بودند. همچنین در مطالب جسته و گریخته منابع کهن نشانهایی از وجود کتابها و کتابخانهها در شهرهای گوناگون مانند کتابخانه استخر، کتابخانه مدائن دیده میشود. باید گفت کتابهای علمی و ادبی زیادی که به زبانهای باستانی ایرانی نگارش یافته بودند… در نواحی گوناگون جهان ایرانی آثار نوشتاری فراوان به دست آمده است که متون سُغدی بسیار مشهور هستند. مراکزی مانند آموزشگاههای خوارزم و… هم در منابع ذکر شدهاند…