نوشتارهای ایرانمهر آریایی
برخی چپگراهای افراطی و همچنین افراطیهای به ظاهر مذهبی، موضوع خلیج فارس را بی اهمیت دانستند! توجه ایرانیان نسبت به این موضوع را غیر منطقی و ناشی از تعصب و عقبافتادگی دانستند!! این گفتهها یا از روی نادانی مطرح میشود یا واقعا علاقه دارند به کشور ما بیشتر لطمه وارد شود! علاوه بر جنبه هویتی، به لحاظ سیاسی هم نام خلیج فارس برای کشور ایران اهمیت دارد.
در گفتههای سلیمانی امیری تناقض وجود دارد و گویا او گفتهها و استدلالهای پیشین خود را فراموش کرده است. سلیمانی امیری یا اصلا با منابع آشنا نبوده است یا با غرض ورزی، بخشهای دلخواه را گزینش کرده است! ایشان گاهی به ترجمهها و فرضیههای قدیمی استناد میکند که نشان دهنده کم سوادی و بهروز نبودن ایشان در حوزه تاریخ ایران باستان است. چطور این افراد که تا این حد از فضای پژوهش دوران هخامنشیان دور هستند، به خود اجازه میدهند درباره آن دوران اظهار نظر کنند؟!
علاوه بر نوشتههای روشن منابع درباره کتابسوزی، روایات فراوانی از ویرانی شهرها توسط سپاهیان خلفا وجود دارد. وقتی یک شهر به کلی ویران میشد، کتابهایش هم از بین میرفتند. به راستی کتابخانه سارویه، گنج شایگان و… چه شدند؟! ترجمه کتابهای ایرانی به زبانهای دیگر مانند زبان سریانی باقی مانده ولی اصل پهلوی کتابها به دست ما نرسیده است. نابودیها صرفا در وقت حمله سپاهیان خلفا نبود بلکه طی دههها در دوران سلطه خلفا بر ایران رخ داد.
دانشمندان، اندیشمندان و هنرمندان ایران باستان که در حوزههای پزشکی، اخترشناسی، فلسفه، کیمیاگری، موسیقی، ادبیات و… تبحر داشتند و نامشان باقی مانده کم نیستند. این دانشمندان ارزش ویژهای دارند چراکه با آن همه نابودی که توسط یورشگران و سلطهگران رخ داد، جایگاه والا و شهرت فراگیر داشتند که نام آنها به دست ما رسیده است. سامانههای آموزشی، کتابخانههای بزرگ و مراکز علمی مانند دانشگاه گندیشاپور در ایران باستان قابل توجه بودند.
در ایران باستان دروغگویی یکی از بزرگترین رذائل اخلاقی محسوب میشد و ما نباید دروغ را بپذیریم چه به نفعمان باشد و چه به ضررمان. اینکه نخستین بار این مطالب نادرست توسط چه کسانی تولید شده است جای بررسی دارد! مشخص است که بسیاری از برگهها و کانالها صرفا مطالبی را بازنشر میکنند و خودشان تولید کننده اصلی محتوا نیستند. پس از مدتی شاهد جوسازی و واکنش وبسایتها و کانالهای ایرانستیز علیه این مطالب با هدف تخریب تاریخ و فرهنگ ایران هستیم.
اندرزنامههای باستانی، نوشتههایی در بردارنده مفاهیم اخلاقی از شاهان و اندیشمندان ایران باستان هستند. بخشهایی از آنها جنبه سیاسی هم دارند که نشاندهنده منش فرمانروایی آن دوران میباشند. در اندرزهای اردشیر بابکان میخوانیم که فرمانروا باید نخست خداوند، پس از او مردم و سپس خویشتن را در نظر گیرد... بر اساس اندرزهای بزرگمهر، بهترین کار برای شاه، مشورت با دانشمندان است و حتی خود شاه هم باید دانش اندوزی کند و کتابهای بسیاری بخواند و حتی علوم را از ملتهای دیگر هم دریافت کند...
در یکی از نوشتههای این تارنگار، نویسنده محترم اذعان کرده که ابتدا رویکرد متفاوتی داشته است (مشابه سایتهای ادیان نت و راه راستی) ولی به سبب درک مشکلات اقتصادی ایران، حدود ۳ سال است که تغییر رویکرد داده است. او خود ادعا میکند با هر دو گروه افراطیهای به ظاهر مذهبی (به قول خودش متحجرین) و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران (به قول خودش باستانگراها) مخالف است و به نقد هر دو میپردازد. ولی در نوشتههای تارنگار مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است.
نوشتههای پایگاه خِرَدگان حاصل سالها تلاش و پژوهش نویسندهها و دست اندرکاران این پایگاه است. ولی برخی با نادیده گرفتن این تلاشها میخواهند همه چیز را به نام خودشان تمام کنند. پایگاه خِرَدگان به منظور گسترش آگاهی، اجازه استفاده از تمامی مطالبش را به افراد و کانالهای مختلف داده است ولی به شرطی که منبع اصلی را ذکر کنند. ولی متاسفانه بارها دیده شده که از مطالب این پایگاه استفاده میکنند و هیچ اشارهای به منبع اصلی نمیکنند و اینطور به مخاطب القا میشود که صفر تا صد کار را خودشان آماده کردند.
یکی از بزرگترین فیلسوفان یونان باستان یعنی افلاطون به شیوه تربیت شاهزادگان هخامنشی اشاره میکند و تعلیم و تربیت ایرانیان را بسیار میستاید؛ حتی آن را عامل برتری ایرانیان میداند! از سخنهای افلاطون مشخص میشود که تعلیم و تربیت دوران هخامنشیان چقدر مترقی بوده است. هنگامی که تعلیم و تربیت پیشرفت کند، علم و دانش رشد هم رشد میکند. برای همین علم و دانش در ایران باستان رشد چشم گیری داشت.
بارها شنیدهایم که ادعا میشود دانشگاه گندیشاپور در دوران ساسانیان، یک دانشگاه وابسته به مسیحیان و غیر ایرانیان بود و فقط به لحاظ جغرافیایی در ایران قرار داشته است! از سوی دیگر برخی ادعا میکنند دانشگاه گندیشاپور را پناهندگان سیاسی که از روم مهاجرت کردند برای ایرانیان ساختهاند! البته هیچ کدام از این ادعاها سند و منبع دقیق ندارند. این در حالی است که در دوران رونق گندیشاپور یعنی دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، پیشوای پزشکان نه یک مسیحی بود و نه یک رومی بلکه یک فرد ایرانی و زرتشتی به نام برزویه بود… در مدرسه و بیمارستان گندیشاپور، آگاهیهای پزشکی و شیوههای درمانی یونانی، هندی، سریانی، ایرانی با همدیگر آمیخته شدند و سنت پزشکی گندیشاپور بارور و شکوفا گشت…
متاسفانه در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» ادعاهای نادرست مطرح شده است که اکثر آنها سند و منبع دقیق ندارند. این ادعاهای مرحوم مرتضی مطهری، منبع تغذیهای برای ایرانستیزان از جمله تجزیهطلبان و افراطیهای به ظاهر مذهبی شده است. در صورتی که افکار ایرانستیزان همراستا با مرتضی مطهری نبوده است و نیست. شاید مرتضی مطهری هنگام نگارش این کتاب، پیش بینی نمیکرد که تا این حد سواستفاده از این کتاب صورت بگیرد. ایشان اگر امروز پس از این همه سوء استفاده گروههای ایرانستیز، خودشان حضور داشتند احتمالا در نوشتههای کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اصلاحات گستردهای انجام میدادند و گامهای اساسی برای پژوهشهای با دقت بیشتر بر میداشتند تا جلوی سوءاستفادهها گرفته شود.
با بررسی منابع و آثار باستانی در مییابیم که کتابخانههای قابل توجهی در ایران باستان وجود داشته است. کتابخانهها و مراکز علمی مانند کتابخانه سارویه، گنج شایگان، دانشگاه گندیشاپور بسیار مشهور بودند. همچنین در مطالب جسته و گریخته منابع کهن نشانهایی از وجود کتابها و کتابخانهها در شهرهای گوناگون مانند کتابخانه استخر، کتابخانه مدائن دیده میشود. باید گفت کتابهای علمی و ادبی زیادی که به زبانهای باستانی ایرانی نگارش یافته بودند… در نواحی گوناگون جهان ایرانی آثار نوشتاری فراوان به دست آمده است که متون سُغدی بسیار مشهور هستند. مراکزی مانند آموزشگاههای خوارزم و… هم در منابع ذکر شدهاند…
مترجم مادیان هزاردادستان (ماتیکان هزاردادستان)، مواردی را در پرانتز قرار داده که بیان کننده اضافات مترجم است. اتفاقا بر اساس همین اضافات است که قرض دادن همسر برداشت میشود. اختلافات فراوانی در ترجمه ماتیکان هزاردادستان دیده میشود. یکی از دلایل اصلی مخالفت زرتشتیان با مزدکیان چنین ازدواجهایی بوده است. مزدکیان آن را روا میدانستند ولی زرتشتیان آن را ناروا و گناه میدانستند. در منابع گوناگون زرتشتی اشتراک زنان رد شده است برای نمونه در کتاب دینکرد سوم، کرده (فصل) پنجم و پرسش هفتم به وضوح این گونه کارها باعث فساد و تباهی دانسته شده است.
در دوران ساسانیان، اخترشناسی ایران با بهره گیری از دستاوردهای ملتهای دیگر، بیش از پیش پیشرفت کرد. به عقیدهی پژوهندگان، در گندیشاپور گذشته از دانشکدهی پزشکی و بیمارستان، یک آموزشگاه برای اخترشناسی و رصدخانه وجود داشته است. اخترشناسان در دربار ساسانیان طبقهی شناخته شدهای بودند و در داستانها و گزارشهای تاریخی گوناگون دربارهی ساسانیان، همواره میتوان ردپای فعالیتهای نجومی این اخترشناسی را دید.
سوال مهم آن است که چرا امروزه بخش اعظم اوستای عهد ساسانی باقی نمانده است؟ هرچند گذار روزگار باعث نابودی منابع باستانی میشود ولی قطعا نابودی گستردهای که در یورش و سلطه خلفا بر ایران رخ داد بی تاثیر نبوده است. موضوع نابودی علم و دانش توسط فاتحان، چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت. با توجه به منابع و مهمتر از آن، شواهدی آشکار که این موضوع را نشان میدهند.
مدتهاست که افراطیها با ظاهر اسلامگرا در ایران مدعی هستند که تحولات پس از اسلام در ایران باعث پیشرفت علمی و تمدنی شد! آنها ادعا میکنند ایران پیش از اسلام (ایران باستان) از نظر علمی و تمدنی سطح پایینی داشته است. به نظر میرسد علی شریعتی نقش پررنگی در بسط و گسترش چنین دیدگاههایی داشته است.
با بررسی منابع اصلا انحصاری بودن سواد آموزی برداشت نمیشود و حتی روایاتی وجود دارد که همه گروههای اجتماعی میتوانستند سواد بیاموزند. از معتبرترین اسنادی که رواج نوشتن در دوران ساسانیان را آشکار میسازد، نامههایی است که اعضای خانواده برای هم نوشتند. در منابع گوناگون باستانی مانند اندرزهای آذرباد مهراسپندان، رساله خسرو ریدگی، اندرز پوریوتکیشان و … درباره آموختن سواد به کودکان سخن گفته شده است. همچنین در شاهنامه بارها به دبستانها و فرهنگیان اشاره شده است… با این حال ایرانستیزان با تحریف داستان انوشیروان و مرد کفشگر در شاهنامه ادعا میکنند که سواد آموزی در آن دوران انحصاری بوده است. ولی در آن داستان اصلا چنین چیزی نیامده است. ایرانستیزان یک داستان جدید را ساختند و برای مردم نقل میکنند!
برخی از فرضیهها تاکید میکنند که ساسانیان، تاریخ هخامنشیان را دستکاری کردند! ولی شواهد نشان میدهد که این فرضیه چندان معتبر نیست. آنچه به نظر میآید نابودی و کمرنگ شدن آثار هخامنشیان در دوران یونانی گرایی، باعث شده است در سالیان بعد، تاریخ و اساطیر آمیخته شوند و این موضوع سالیان سال پیش از ساسانیان رخ داده است. بر اساس منابع بسیار معتبر، ساسانیان آثار هخامنشیان را ستایش میکردند و گویا با میراث آنان در قالب کیانیان آشنا بودند…
برخی ادعاهای نادرست درباره بزرگمهر بختگان ذکر شده است. برخی ادعا میکنند بزرگمهر افسانهای بوده است و برخی دیگر هم بزرگمهر بختگان و برزویه پزشک را یکی میدانند که میتوان گفت این ادعاها چندان معتبر نیستند. در این نوشتار کوتاه تلاش می کنیم، پاسخی کوتاه به این گفتهها ارائه دهیم تا مشخص شود این گفته ها چندان معتبر نیستند.
دوران ساسانیان یکی از باشکوهترین دورههای ایران باستان است که پیشرفتهای هنری و علمی فراوان حاصل شد. این پیشرفتها در حوزه پزشکی بسیار قابل توجه بوده است. در تاریخ ایران و از جمله ایران باستان، پزشکان جایگاه والایی داشتند به طوری که سیریل الگود، پزشک و خاورشناس نامی، وضعیت آبرومند و مقام ارزشمند پزشک در دنیای امروز را تا حد زیادی مدیون ایرانیان میداند.