تاریخ و فرهنگ ایران زمین

وضعیت وبلاگ مکتب رئالیسم: سرگردانی و ضعف تاریخ‌پژوهی

بارگذاری نخستین: ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

نگاهی کوتاه:

به نظر می‌رسد نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان دارد. وقتی پاسخ تاریخ‌پژوهانه ندارد شروع به جوسازی علیه نویسنده‌های پایگاه خِرَدگان می‌کند و ادعاهای دروغین را مطرح می‌کند. در نوشته‌های وبلاگ مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده می‌شود و نویسنده محترم گفته‌های تحریف‌گران و ایران‌ستیزان را تکرار کرده است.

یکی از وبلاگ‌هایی که سال‌هاست فعالیت ایران‌ستیرانه می‌کند و تاریخ ایران را تحریف می‌کند، «وبلاگ مکتب رئالیسم» است. نام و مشخصات صاحب این وبلاگ مشخص نیست. اغلب نوشته‌هایی که بر ضد تاریخ و فرهنگ ایران نگاشته، همان دروغ‌ها و تحریف‌هایی هستند که سایت‌ها و کانال‌های دیگر ایران‌ستیزان هم آنها نوشتند. پایگاه خِرَدگان تا کنون به بسیاری از اینها پاسخ داده است.

نگاه کنید به:

پاسخ به ایران‌ستیزان

پاسخ به کوروش‌ستیزان

 

این وبلاگ چندین نوشته علیه پایگاه خِرَدگان و نویسنده‌های این پایگاه منتشر کرده است. بیشتر نقدهای این وبلاگ مربوط به گفتگوها در بخش دیدگاه‌ها و پرسش و پاسخ در نسخه قدیمی پایگاه خردگان است آن هم مواردی که اکثرا موضوع اصلی نوشته چیز دیگری بوده است. برای نمونه چند پاسخ نویسنده‌های پایگاه خِرَدگان در بخش دیدگاه‌ها درباره کشتار و جنایات خلفا را گزینش کرده است در صورتی که موضوع اصلی یورش اعراب به ایران نبوده است و در لابلای بحث‌ها خیلی کوتاه و اندک به کتاب‌هایی استناد شده است.

به هر روی در نوشته‌های وبلاگ مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده می‌شود و نویسنده محترم گفته‌های تحریف‌گران و ایران‌ستیزان را تکرار کرده است. لازم به ذکر است که اکنون نوشته‌های کامل و مستند درباره جنایات و کتابسوزی خلفا در پایگاه خِرَدگان آماده شده‌اند که پاسخ‌های کاملی به تحریف گران داده شده است. 

نگاه کنید به:

حمله اعراب به ایران و کشتار گسترده

کتاب سوزی اعراب در ایران

تاثیر گذاری فرهنگ و تمدن ایران باستان بر مسلمانان

نقدی بر نادیده گرفتن کتابسوزی خلفا توسط مرتضی مطهری

نگاهی انتقادی به نظرات علی شریعتی درباره ایران باستان

علم و دانش در ایران باستان

 

با وجود این پاسخ‌های مستند نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم مدام می‌گوید که پایگاه خِرَدگان هراس دارد!! به راستی ما از چه چیزی هراس داریم؟ وقتی پاسخ به ادعاهای دروغین را بارها داده‌ایم از چه بترسیم! به نظر می‌رسد ایشان قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان دارد.

طبیعی است که وقتی پاسخ درست تاریخ پژوهانه ندارد شروع به جوسازی علیه نویسنده‌های پایگاه خِرَدگان می‌کند و ادعاهای دروغین را مطرح می‌کند و نویسنده‌ها را فیک و جعلی می‌نامد! که البته این ادعا هم نادرست است.

نگاه کنید به:

توضیحاتی درباره نویسنده‌های پایگاه خِرَدگان

 

نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم در جایی نوشته است:

من هم میدانم این فضایی که برای وبلاگ من بوجود آوردند دیری نمی پاید که خاموش میشود و ساکت خواهند شد.

گویا ایشان فراموش کرده که خودشان جوسازی علیه پایگاه خردگان را شروع کردند. در پوشش یک پرسشگر به نویسنده‌های پایگاه خِرَدگان ایمیل خصوصی می‌داد و سپس با تحریف، آنها را عمومی کرد و از اصطلاح توهین آمیز «بی خردگان» برای اشاره به پایگاه خِرَدگان استفاده کرد. حالا که نتوانسته پاسخگوی تحریفاتش باشد از سر هیجان پاسخ‌هایی می‌نویسد که همه و همه تکرار مکررات است. ما هم می‌توانیم ده‌ها نوشته تکراری بنویسم و آخرش بگوییم ببینید پاسخ ما را نداد و ترسید!! در صورتی که بارها گفته‌ایم که تکرار مکررات نمی‌کنیم. طبیعی است که اگر وبلاگ مکتب رئالیسم صرفا همان گفته‌های قبلی را تکرار کند دیگر ارزش پاسخ دوباره ندارد چرا که بارها پاسخ داده‌ایم.

نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم ادعا می‌کند که پایگاه خِرَدگان در برابر دیگر پایگاه‌ها و گروه‌ها خاموش شده است! این ادعا را همراه با دروغ‌هایی آشکار بیان می‌کند. او در یک مطلب دروغین گفته است که پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب (ادیان نت) به پایگاه خِرَدگان درخواست مناظره داده است!!

در صورتی که ما هیچگاه به صورت رسمی از این پایگاه درخواست مناظره دریافت نکردیم! فقط شخصی نا آشنا در بخش دیدگاه‌ها درخواستی را مطرح کرد و وقتی از ایشان خواستیم مناظره حضوری باشد، فرار کرد. این مخالفان پایگاه خِرَدگان هستند که از مناظره فرار می‌کنند. 

پیش از این در این باره توضیح مفصل دادیم و تکرار مکررات نمی کنیم:

آیا به پایگاه خِرَدگان درخواست مناظره داده شده است؟!

 

در موارد دیگر هم ما از مناظره استقبال کردیم ولی طرف مقابل جدی نبوده و رها کرده است.

زمانی سایت استوا جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان به راه انداخت که با پاسخ ما همراه بود. سپس آن سایت فعالیت خود را متوقف کرد.

نگاه کنید به:

پاسخ به واکنش سایت استوا به خِرَدگان

 

زمانی پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب (ادیان نت) شروع به جوسازی علیه پایگاه خردگان کرد که پاسخ آنها هم داده شد و پس از مدتی به کلی این جوسازی را رها کردند.

حتی ادیان نت پس از واکنش‌های پایگاه خردگان مجبور به حذف نوشته‌هایش می‌شد! یعنی انقدر دروغ و تحریف آشکار بود که تصمیم می‌گرفتند به کلی یک مطالب را حذف کنند.

نگاه کنید به:

پاسخ به دروغ پردازی سایت فرق و ادیان و مذاهب درباره کوروش و کیخسرو

 

تحلیل ما این است که نویسنده‌هایی در این پایگاه فعال بودند که قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان را داشتند ولی مدیران ارشد این پایگاه پس از مدتی جلوی این کار را گفتند چرا که تحریف و دروغ در نوشته‌های آنها آشکار بود.

پس این ادیان نت بود که تصمیم گرفت جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان را متوقف کند که البته تصمیم درستی بود.

کانال‌ها و گروه‌ها و وبلاگ‌هایی بودند که همان مطالب سایت استوا، ادیان نت، نوشته‌های رضا مرادی غیاث آبادی، ناصر پورپیرار، مرتضی مطهری، علی شریعتی و… را تکرار کردند. مانند همین وبلاگ مکتب رئالیسم که تصور می‌کند با تکرار گفته‌های مرتضی مطهری پاسخ همه را داده است!!

بارها به آنها پاسخ داده‌ایم و واقعا دیگر نیازی به تکرار مکررات نیست. کافی است نوشته‌های پایگاه خردگان را به صورت کامل بخوانند. البته که آنها نمی‌خوانند ولی مخاطبان گرامی می‌توانند پاسخ‌ها را مطالعه کنند و قضاوت کنند:

پاسخ به ایران ستیزان

پاسخ به کوروش ستیزان

 

وقتی نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم وقایع همین چند سال پیش را تحریف می‌کند چه برسد به وقایع روزگار باستان!!

جالب آنکه تعصب مذهبی بسیار در نوشته های نویسنده مکتب رئالیسم تاثیر دارد. او در جایی می نویسد:

این هم که هخامنشیان چند خدا پرستی به شاهزادگان خود یاد می دادند 

نویسنده‌ای که پیش زمینه های مذهبی خود را در تاریخ پژوهی دخیل می‌کند و اساسا با مبانی تاریخ پژوهی آشنا نیست.

در یکی از نوشته‌های این وبلاگ، نویسنده محترم اذعان کرده که ابتدا رویکرد متفاوتی داشته است (مشابه سایت‌های ادیان نت و راه راستی) ولی به سبب درک مشکلات اقتصادی ایران، حدود ۳ سال است که تغییر رویکرد داده و به نظر می‌رسد به افکار عبدالکریم سروش و علی شریعتی نزدیک شده است.

او خود ادعا می‌کند با هر دو گروه افراطی‌های به ظاهر مذهبی (به قول خودش متحجرین) و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران (به قول خودش باستانگراها) مخالف است و به نقد هر دو می‌پردازد. به طور کلی گویا همفکر کسانی مانند علی شریعتی است ولی در دفاع از همفکرانش دچار ضعف است.

مثلاً مطلبی با عنوان «علی شریعتی، مطرود امت گرایان و مغضوب باستان‌گرایان»، تنها حرفش این است که بگوید هم باستان‌گرایان و هم امت گرایان با علی شریعتی ضدیت دارند. ولی اصلا دفاع قانع کننده‌ای از افکار شریعتی ارائه نمی‌دهد!!

این موضوع وقتی آشکار می‌شود که در آن نوشته، لینک نوشتار پایگاه خِرَدگان در نقد علی شریعتی است را قرار داده و تنها ایرادی که گرفت لفظ «بی سواد» است که او آن را توهین پایگاه خِرَدگان به علی شریعتی می‌داند!!

جالب است که همان نوشته شریعتی را که ما نقد کردیم، قبلا این سایت در نوشته‌های خود به آن ارجاع داده بود ولی در اینجا نقد دانشورانه و مستندی ارائه نداده است و به یک کلمه «بی سواد» ایراد گرفته است!! 

لازم به ذکر است که عبارت «بی سواد» در نوشته پایگاه خردگان در واکنش به این نوشته علی شریعی آمده است:

این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر می‌خوریم اما چه زود دماغ سوخته می‌خرند! اسم‌ها همه خارجی است، بختیشوع و… آری، اینها دانشمندان روم شرقی‌اند… (1).

می‌بینیم که اتفاقا گفته شریعی توهین آمیز است و وقتی با این ادبیات دور از ادب نام بختیشوع را درباره دوران انوشیروان می‌آورد، چیزی غیر از بی سوادی نیست. شریعتی گویا زمان را گم کرده است و نمی‌دانسته که خاندان بختیشوع در دوران خلفا و پس از اسلام ریاست دانشگاه گندی‌شاپور را بر عهده داشتند و حداقل نامی مانند بختیشوع نمی‌تواند چیزی درباره سازندگان گندی‌شاپور ثابت کند.

عبارت بی سواد یک صفت منفی است و توهین نیست. اگر قرار باشد هر صفت منفی را مصداق توهین و فحاشی بدانیم، وبلاگ مکتب رئالیسم بسیار فحاشی‌های بدتر از «بی سواد» گفته است! برای مثال نویسنده این وبلاگ در مطلبی که اقتصاد ایران را با ایتالیا مقایسه می کرد، از الفاظی چون «یاوه گویان جیره خوار حکومتی» و «متحجرین افراطی» استفاده کرده است!! (ما فقط به الفاظی که نوشته اشاره می کنیم و قصد نقد محتوای این نوشته‌های حوزه اقتصاد را نداریم).

به هر روی در واکنش به ادعای نادرست شریعتی آن هم پس از گفتن «چه زود دماغ سوخته می‌خرند» توسط او، باید بپذیریم عبارت «بی سواد» چندان نامناسب نیست. ما تلاش می‌کنیم واکنش ها درخور گفته‌های اشخاص باشد.

وبلاگ مکتب رئالیسم در پاسخ‌های جدیدی که نوشت راهی جز پذیرفتن اشتباه علی شریعتی نداشت. به هر حال کسی که حتی زمان زیست خاندان بختیشوع را نمی‌دانسته چطور می‌توانسته سواد تاریخی درباره دانشگاه گندی‌شاپور  داشته باشد؟! پس خود وبلاگ مکتب رئالیسم هم اذغان کرده که شریعتی اشتباه کرده است و اینها همه عبرت‌هایی هستند که هر نوشته ای از هر کس را دیدیم بلافاصله نپذیریم که پس از آن در دفاع از آن ناتوان بمانیم!

علاوه بر تحریف‌ها، در وبلاگ مکتب رئالیسم نوعی سرگردانی دیده می شود. نویسنده این وبلاگ از طرفی به سیاست و اقتصاد ایران و رویکردهای افراطی‌های به ظاهر مذهبی انتقاد می‌کند و از طرفی دیگر بر ضد تاریخ و فرهنگ ایران مطلب می‌نویسد!! 

از سویی از آیات قرآن و تصاویر کعبه و نمادهای اسلامی استفاده می‌کند، از سوی دیگر عکس پروفایل خود را که در همه صفحات نشان می‌دهد، عکس مانی (که در دوران ساسانیان ادعای پیامبری کرد) را گذاشته است. آیا نویسنده محترم به پیامبری مانی اعتقاد دارد؟!

در نوشته‌های این وبلاگ نوعی حمایت از خلفای نخستین (یا به قول خودشان راشدین) به چشم می‌خورد؛ خلفایی مانند ابوبکر و عمر. از سوی دیگر منتقد «متحجرین» است!

در کل همان طور که توضیح داده شد، مطالب این وبلاگ در وضعیتی است که می‌توان آن را «سرگردانی و تحریف» نامید و عنوان «مکتب رئالیسم» چندان مناسب این وبلاگ نیست.

پس از انتشار نسخه اولیه نوشته پیش روی در پایگاه خِرَدگان، نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم هم در پاسخ به این نوشتار ما، مطلبی منتشر کرد. ولی با کمال احترام باید گفت که مطلب نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم بیشتر لفاظی بود تا پاسخ درست و حسابی!

نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم نوشته است:

من از ابتدا تا انتهای متن این بنده خدا را نگاه کردم یک مورد را نقل و نقد نکرده بود صرفاً چند لینک به صف کرده بود که آری به این ادعاها پاسخ داده ایم!

سپس چند لینک به نوشته‌هایش در همان وبلاگ را درج کرده است.

اولا مشخص نیست که نویسنده محترم این وبلاگ، مطالبی که پیوند آنها آمده است را مطالعه کرده باشد! حداقل از نوشته او می‌توان برداشت که به صورت دقیق مطالعه نکرده است. اتفاقا اصل اسناد و منابع در همان لینک‌ها آمده است و موضوعات به صورت مفصل باز شدند.

ثانیا زمان انتشار یا به روزرسانی آن مطالب پایگاه خِرَدگان پس از مطالب ضعیف و سطح پایین وبلاگ مکتب رئالیسم است. نوشته‌های وبلاگ مکتب رئالیسم که ادعا کرده پاسخ ما را داده است و گاه به نوشته‌های مرتضی مطهری استناد کرده است، برای سال ۱۳۹۹ است. ولی ما در بهمن ۱۴۰۳ مطلبی مفصل در نقد مرتضی مطهری نوشته‌ایم! پس آشکار است که نوشته‌های قدیمی و ضعیف وبلاگ مکتب رئالیسم اصلا نمی‌تواند در جایگاهی باشد که آنها را پاسخی به نوشته‌های جدیدتر پایگاه خردگان بدانیم!

او بعدها ادعا کرد کهمطالبش را به روز کرده ولی جایی درج نکرده است. به هر حال ما آخرین نسخه را دیدیم و چیز مهم بی پاسخ را مشاهده نکردیم. فقط تکرار تکرار تکرار

همچنین کم دقتی نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم درباره نوشته‌های پایگاه خردگان آشکار است. برای مثال ما نوشته بودیم، بیشتر پاسخ‌های نویسنده این وبلاگ به خِرَدگان مربوط به بخش دیدگاه‌ها در زیر مطالب و همچنین پرسش و پاسخ بود. ولی ایشان در جواب نوشت برخی از این پاسخ‌ها مربوط به ایمیل‌ها هم می‌شد!! (بگذریم از آنکه ایمیل‌ها به صورت خصوصی بوده است و از نظر اخلاقی نباید عمومی می‌شد).

به نظر می‌رسد نویسنده این سایت فرق «بیشتر» و «همه» را نمی‌داند که خیال کرده ما تاکید کردیم تمام پاسخ‌ها مربوط به دیدگاه‌ها و پرسش و پاسخ بود!!

با وجود این همه اسناد درباره کشتار و جنایت که بسیاری از آنها در زمان خلفای نخستین روی داده است (ن.ک: حمله اعراب به ایران و کشتار گسترده)، نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم باز هم به نوعی از خلفای نخستین حمایت کرده است و با وجود این همه اشتراکات در منابع گویا همه را نادیده گرفته است و به کلی نابودی اسناد و منابع را رد می کند! در این میان موضوع کوروش بزرگ و نبرد اوپیس را وسط کشیده است. این کار شبیه به سفسطه است! یعنی ما در حال نقد خلفای نخستین هستیم و به یکباره یکی از طرفین بگوید کوروش هم در اوپیس جنایت کرد! این چه ربطی به جنایات خلفا دارد؟! اگر در نبرد اوپیس چیزی رخ داده باشد، جنایات سپاهیان خلفا را نفی نمی‌کند.

برای رد کتاب سوزی و جنایات اعراب لینک همان نوشته‌های قدیمی که پاسخ به آنها در نوشته‌های پایگاه خردگان وجود دارد را داده است! این یعنی ناتوانی در پاسخ دادن و تکرار مکررات.

اساسا ایشان چندان پاسخ تاریخ پژوهانه‌ی عمیق به نوشته‌های ما نداده است یا نوشته‌های برخی نویسنده‌ها را تکرار کرده که ما با استناد به منابع اصلی پاسخ آنها را داده‌ایم یا بدون سند و مدرک ادعاهایی را مطرح کرده است.

در قضیه کوروش و اوپیس چون حرفی برای گفتن نداشت فقط به نوشته‌های برخی کتاب‌ها استناد کرد که همانطور که توضیح دادیم:

ترجمه قدیمی که دارای ابهاماتی است مورد استناد و تحلیل مورخان مطرحی چون جان مانوئل کوک، اومستد، آملی کورت، هینتس و… قرار گرفت و عده‌ای اتهام «کشتن مردم در اوپیس» را به کوروش زدند. بنابراین شاید نتوان همه پژوهشگران را مقصر دانست بلکه سرچشمه اصلی آن دچار مشکل بود. البته برخی از نویسنده‌ها، موارد دلخواه خود را به ترجمه بالا اضافه کردند و برداشت‌هایی جدا از متن داشتند که در ادامه بیشتر توضیح می‌دهیم (ن.ک: آیا کوروش مردم اوپیس را قتل عام کرد؟!).

ولی نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم همان گفته‌ها را مطرح کرده و نتوانسته ابهامات متن اصلی بابلی را مورد بررسی قرار دهد. باید به نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم گفت اگر چنانچه خودتان منابع اصلی را بررسی کردید و حرفی برای گفتن با منابع اصلی دارید می‌توانید درباره یک موضوع نظر دهید. ولی اگر گفته‌های نویسندگان دیگر را تکرار کردید بفرمایید خود آن نویسنده‌ها تشریف بیاورند و از گفته‌هایشان درباره نبرد اوپیس دفاع کنند. بنابراین نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم خودش نمی‌تواند درباره موضوع اوپیس نظر دهد چرا که گویا منابع اصلی را بررسی نکرده است. البته از کسی که مطالعات عمیق تاریخ پژوهانه ندارد و مشخص نیست رشته تحصیلی او چیست انتظار بیشتر از این هم نمی‌رود.

بگذریم از آنکه در هیچ منبعی از جنایت کوروش در اوپیس نیامده است و یک متن توسط برخی از مترجمان به صورت دقیق ترجمه نشده بود و سپس توسط مترجمان دیگر اصلاح شد. در چند نوشته، به صورت مفصل به نبرد اوپیس پرداخته‌ایم. اگر نویسنده محترم وبلاگ مکتب رئالیسم به جای آنکه بگوید لینک‌ها را به صف کردیم و شاید از خواندن آنها صرف نظر کند، وقت بگذارد و مطالب را بخواند خیلی بهتر است. 

نگاه کنید به:

کوروش و اوپیس

 

پیشنهاد ما به نویسنده محترم این وبلاگ این است که مطالعه بیشتری درباره تاریخ ایران باستان و تاریخ اسلام داشته باشند تا شاید نگاه واقع گرایانه تری پیدا کنند. همانطور که زمانی تغییر رویکرد دادند این بار در جهت درست‌تری تغییر رویکرد بدهند.

دیدگاه شما:



به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
وضعیت وبلاگ مکتب رئالیسم: سرگردانی و ضعف تاریخ‌پژوهی