نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

کوروش بزرگ در منابع و ادبیات ایرانی

بارگذاری نخستین: ۱۵ آبان ۱۳۹۹

نگاهی کوتاه:

منابع باستانی ایرانی تاثیر مهمی در نمایان ساختن چهره واقعی کوروش بزرگ داشتند. آثار باستانی و کتیبه‌های به جا مانده از دوران باستان بسیار معتبرتر از منابع دیگر مانند منابع یونانی هستند. نام کوروش بزرگ در بسیاری از منابع ایرانی پس از اسلام دیده می‌شود و از او به نیکی یاد شده است. شواهد گوناگون نشان می‌دهند که اشکانیان و ساسانیان، هخامنشیان را بخشی از پادشاهان کیانی می‌دانستند.

کوروش بزرگ در منابع و ادبیات ایرانی

پیش‌گفتار

در منابع ایرانی از کوروش بزرگ، به نیکی یاد شده است، و روایاتی از نیکوکاری این پادشاه خوشنام ذکر شده است (1). هرچند باید توجه داشت که پس از هخامنشیان به دلیل نابودی آثار و منابع، فراموشی خط میخی و… اطلاعات ارزشمندی که امروز در دسترس است و حاصل به دست آمدن آثار باستانی و… می‌باشد، در دسترس گذشتگانمان نبوده است.

با این حال نام و یاد کوروش بزرگ باقی ماند تا آنکه در سده‌های اخیر، آثار باستانی فراوانی از هخامنشیان به دست آمد. 

از دوره قاجار و به ویژه از دوران مشروطه به بعد با توجه به پیشرفت‌های علمی در سطح جهان و ارتباطات فزاینده، توجه ایرانیان به کوروش بزرگ بیشتر شد. چرا که خط میخی رمز گشایی شد و بسیاری از کتیبه‌ها که به نظر می‌رسد از دوران یونانی‌گرایی (یعنی بیش از ۲ هزار سال پیش) تا عصر معاصر کسی نمی‌توانست آنها را بخواند، خوانده شدند و هویت آثار باستانی برای ایرانیان روشن شد. 

رمزگشایی خط میخی نقطه عطفی در تاریخ پژوهی درباره تاریخ باستانی ایران و همچنین میان‌رودان بوده است. به طوری که منابع دست اول از دوران باستان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند.

گذشتگان ما حتی درباره تمدن جیرف و شهر سوخته هیچ اطلاعی نداشتند ولی با توجه به یافته‌های امروزی می‌توان گفت تمدن‌های بسیار بزرگ و تاثیرگذاری بودند. ولی درباره هخامنشیان اطلاعاتی داشتند (هرچند ناقص و آمیخته شده) که در منابع از آنها یاد شده است.

در این نوشتار به بررسی کوروش بزرگ در منابع ایرانی پس از اسلام می پردازیم تا آشکار شود که آشنایی ایرانیان با کوروش بزرگ مربوط به دوران معاصر و دوران پهلوی نیست و این آشنایی بسیار کهن‌تر است. در ادامه رویکرد اشکانیان و ساسانیان به هخامنشیان هم بررسی می‌کنیم.

منابع ایرانی بازگو کننده چهره واقعی کوروش بزرگ

پیش از آنکه به بررسی منابع پس از اسلام برسیم نباید فراموش کنیم که منابع باستانی ایرانی تاثیر مهمی در نمایان ساختن چهره واقعی کوروش بزرگ داشتند.

آثار باستانی و کتیبه‌های به جا مانده از دوران باستان بسیار معتبرتر از منابع دیگر مانند منابع یونانی هستند به طوری که منابع باستانی ایرانی بسیاری از اغراق‌ها و دروغ پردازی بیگانگان درباره تاریخ ایران را آشکار کردند.

آثار باستانی مانند کاخ‌های به جا مانده از دوران کوروش بزرگ نمایانگر سیاست‌های فرهنگی این پادشاه خوشنام است و نام کوروش در کتیبه‌هایی مانند کتیبه بیستون و… آمده است. حتی در کتیبه‌های به جا مانده از داریوش بزرگ به زبان مصری هم نام کوروش بزرگ آمده است در صورتی که مصر پس از کوروش بزرگ فتح شد. ولی نام کوروش در شکل بیضی نیست زیرا فقط نام شاهان مصر را در بیضی می‌گذاشته‌اند. این خود نشان دهنده احترام هخامنشیان به کوروش بزرگ است که حتی در مصر نام کوروش را آورده‌اند و البته نشان دهنده شهرت جهانی کوروش در دوران باستان است که هخامنشیان برای مشروعیت بخشیدن به خود نام کوروش بزرگ را می آوردند.

منابعی مانند استوانه کوروش بزرگ، رویدادنامه نبونئید و… هم که جایگاه خاص خود را دارند و تاریخ پژوهی درباره کوروش بزرگ بدون در نظر گرفتن این منابع غیر ممکن است. با آنکه این منابع به زبان بابلی و در بابل نگارش یافته‌اند اما بخش‌های زیادی از آنها در زمان فرمانروایی ایرانیان بر آن مناطق بوده و نمی‌توان به کلی این منابع را از جهان ایرانی دور دانست.

استوانه کوروش بزرگ و رویدادنامه نبونئید را می‌توان مهم‌ترین اسناد برای تاریخ‌پژوهش درباره کوروش بزرگ دانست که قطعا اعتبار آنها بسیار بیشتر از منابع یونانی است.

تجلیل از کوروش بزرگ در منابع پس از اسلام

در بسیاری از منابعی که مربوط به دوران پس از اسلام هستند و ارزش تاریخی دارند، نام کوروش بزرگ آمده است. 

خوانش‌های گوناگونی از نام کوروش در منابع پس از اسلام دیده می‌شود؛ مانند «کورش»، «کورس»، «کیروش» و… به نظر می‌رسد گاهی اشخاص مختلفی هستند و گاهی هم آشکار است که به کوروش بزرگ اشاره دارند.

کوروش بزرگ در منابع ایرانی پس از اسلام مانند بسیاری از منابع باستانی ستایش شده است و از او به نیکی یاد شده است.

در فارس‌نامه ابن بلخی از کوروش بزرگ با نام «کیروش» یاد شده و سخت دانا و عاقل خوانده شده است:

کیروش (کورش) سخت دانا و عاقل بود و بیت المقدس را آبادان کرد… (ابن بلخی، 1385: ص 53).

حتی برخی از فقیهان و محدثان هم از کوروش بزرگ به نیکی یاد کردند. برای مثال سمعانی فقیه و محدث اهل خراسان که دستی در شعر هم داشته است در شعری به زبان عربی به اقدامات نیک کوروش بزرگ فخر می‌ورزد:

و بیت المقدس المعمور بیت

ورثناه عن التقدمینا

بناه کورش البانی المعالی

بامر الله خیر الامرینا

(ن.ک: پاکتچی، ۱۳۹۰:  ص ۱۳۰)

 

ترجمه فارسی:

و بیت‌المقدس، خانه‌ای آباد است

که ما آن را از پیشینیان خود به ارث برده‌ایم.

آن را کوروش، برافرازنده‌ی بزرگی‌ها، بنا کرد

به فرمان خداوند، نیکوترین فرمانروایان.

در این شعر مشاهده می‌شود که سمعانی به اقدامات کوروش بزرگ درباره یهودیان اشاره می‌کند و می‌گوید کوروش بزرگ به فرمان خدا، بیت‌المقدس را بازسازی کرده است.

همچنین شاعر یهودی‌تبار ایرانی که مشهور به شاهین شیرازی بوده است (قرن ۱۴ میلادی) در ستایش کوروش بزرگ اینچنین گفته است:

کورش همه روز داد می‌داد

دایم دل خلق از او بدی شاد

...

کاری به جهان نکرد جز داد

گردید از او زمانه آباد

(شیرازی، ۲۰۲۴: ص ۳۴۲)

در دوران قاجار کوروش بزرگ با توجه به ترجمه‌های متون غربی با خوانش «سیروس» مورد توجه قرار گرفت و در نوشته‌های حسینقلی میرزا سالور عمادالسلطنه، کوروش بزرگ ستایش شده است. او از دیوانسالاران دوره قاجار بود که ترجمه او از کتاب آناباسیس گزنفون با نام «بازگشت ده هزار یونانی»، یکی از ماندگارترین ترجمه‌های متون فرنگی به پارسی است.

حسینقلی میرزا سالور به نوشته‌های هرودوت انتقاد شدید می‌کند و در دفاع از کوروش بزرگ می‌نویسد:

در کتب مقدس هم از سیروس و فتوحات او بیشتر از اینها تمجید شده. هرودوت معین است از سیروس به آن رشادت و دارای صفات حسنه که تکذیب و توهین بکند، از سایرین چه خواهد گفت (گزنفون، ۱۳۸۴: ص ۲۷۸؛ توضیحات مترجم).

نگاهی به جزئیات منابع پس از اسلام درباره کوروش

در ادامه نوشته‌های برخی از منابع را به صورت جزئی‌تر مورد بررسی قرار می‌دهیم. گرچه منابعی که نام کوروش در آنها آمده است بسیار بیشتر می‌باشند اما سعی می‌کنیم منابع مهم و قدیمی‌تر که دیگر منابع شاید برگرفته از آنها باشند را بررسی کنیم تا از تکرار پرهیز شود.

کوروش در تاریخ طبری

نام کوروش چند بار در تاریخ طبری آمده است و واقعه بازگرداندن یهودیان به سرزمینشان را بازگو کرده است. البته طبری موارد گوناگونی را درباره کوروش بزرگ نقل کرده است که نشان دهنده آمیختگی روایات کهن‌تر است. در واقع به دلیل نابودی اسناد و مدارک، آمیختگی‌های زیادی رخ داده است و طبری هم صرفا روایت‌ها را بیان کرده است.

در جایی با خوانش «کورش» یاد می‌کند که یک پادشاه بزرگ است (طبری، ۱۳۷۵: ج ۲، ص: ۴۵۲). در جای دیگر از «کیرش» یاد می‌کند که دست نشانده بهمن است (همان، ص: ۴۵۸).

طبری وقتی نام را با خوانش «کورش» می‌آورد خبری از بهمن نیست ولی وقتی نام را با خوانش «کیرش» می‌آورد از او به عنوان عامل بهمن یاد می‌کند که نشان می‌دهد منابع متفاوتی درباره کوروش بزرگ به دست آورده بوده است.

طبری در جایی اشاره می‌کند که مادر کوروش یهودی بوده و پدرش نام ایرانی جاماسب داشته است و در جای دیگر او را کیرش غیلمى نوشته که از فرزندان غیلم پسر سام پسر نوح بود.

با این حال هر دو از بخت‌نصر و در ادامه بازگرداندن بنی اسرائیل به بیت‌المقدس توسط کورش/کیرش سخن می‌گویند!

همه اینها نشان‌دهنده آمیختگی روایات و وارد شدن افسانه‌های دیگر اقوام در داستان‌های کوروش بزرگ است. چرا که بر اساس اشتراک منابع باستانی می‌دانیم پدر کوروش بزرگ، «کمبوجیه» شهریار پارس بوده است و مادر او هم «ماندانا» شاهدخت ماد بوده است (کوروپدیای گزنفون، دفتر ۱، بخش ۲، بند ۱؛ تاریخ هرودوت، کتاب ۱، بند ۱۰۷: همچنین ن.ک: استوانه کوروش بزرگ بند ۲۱).

این تفاوت روایات طبری به آن دلیل است که اصولا طبری نگاه خود را وارد تاریخ نگاری خود نکرده بلکه روایاتی که شنیده است را نقل کرده است. متاسفانه طبری منابع خود را ذکر نکرده است که بتوانیم تحلیل دقیق داشته باشیم.

متن کامل تاریخ طبری درباره کوروش بزرگ:

کوروش بزرگ در تاریخ طبری

کوروش در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی

اشاره به کوروش بزرگ و پادشاهان هخامنشی در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، دقیق تر است. البته بیرونی گفته‌های اقوام و ملل گوناگون را درباره پادشاهان آورده است و چندین جدول برای پادشاهان ایران و سایر کشورها تدوین کرده است. در آثارالباقیه هم تفاوت‌ها دیده می‌شود نه فقط درباره پادشاهان ایران بلکه درباره پادشاهان دیگر ملل مانند مقدونی‌ها و یونانیان هم این تفاوت‌ها در روایات اقوام گوناگون دیده می‌شود.

او گاهی منابع روایات را ذکر می‌کند که ارزش تاریخ‌پژوهانه اثر را بالا می‌برد.

در برخی از جداول کوروش به عنوان شاه بابل ذکر شده است که البته نادرست هم نیست چراکه بابل یکی از مراکز اصلی شاهنشاهی هخامنشی بوده است. اما نکته بسیار مهمی در آثارالباقیه وجود دارد و آنکه در جدولی کوروش به عنوان شاه ایران یاد شده و ابوریحان بیرونی او را معادل کیخسرو دانسته است.

نکته مهم همین جاست که در جدولی که کوروش پادشاه ایران خوانده شده به شباهت او با کیخسرو اشاره شده است. ابوریجان بیرونی نام‌هایی که در کتب اهل مغرب (شمال افریقا) آمده است را با پادشاهانی که در داستان‌های ایرانی آمده، تطبیق داده است.

یکی از جالب ترین جدول ها از نظر ترتیب پادشاهان هخامنشی در آثارالباقیه بیرونی

گرچه ابوریحان به تعداد پادشاهان، ترتیب، نام‌ها و از این دست موارد تردید داشته است اما به شباهت کوروش و کیخسرو تردید نداشته است (بیرونی، ۱۳۸۹: ص ۱۵۲).

ابوریحان در جایی با توجه به روایات مسیحیان می‌نویسد کوروش عامل بهمن بوده و این موضوع را در بحث «نسخ تورات» آورده است (ن.ک: بیرونی، ۱۳۸۹: صص ۲۹ – ۳۰).

در بخشی از این کتاب، کوروش و اسکندر در جدول ملوک کلده آمده‌اند. ابوریحان بیرونی در آغاز فصل مربوط به این جداول اذعان کرده است که جداول را عینا از منابع دیگر نقل کرده است و از تفاوت این منابع با منابع مسیحی و یهودی گفته است.

با بررسی آثارالباقیه آشکار می‌شود اینکه کورش عامل بهمن بوده و اینکه کوروش از شاهان کلده بوده، از منابع دیگر هستند که ابوریحان گردآوری کرده و خلاصه‌ای از نوشته‌ها را آورده است.

اما در بحث کوروش و کیخسرو موضوع متفاوت است چراکه ابوریحان بیرونی تشخیص داده روایات کورشی که در اقوال اهالی مغرب آمده به کیخسرو نزدیک است و به عبارتی دیگر این تحلیل خود بیرونی است.

متن نوشته‌های بیرونی درباره کوروش بزرگ:

کوروش بزرگ در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی

کوروش در نوشته‌های حمزه اصفهانی

حمزه اصفهانی از دیگر پژوهشگرانی است که روایات کوروش را تحلیل کرده است و حتی پندار یهودیان درباره کوروش بزرگ را نقد کرده است و در تحلیل‌های خود کوروش را یک پادشاه بزرگ می‌داند.

برخی در تحریف‌های خود صرفا می‌نویسند که حمزه اصفهانی گفته است کوروش همان بهمن است!! در صورتی که حمزه اصفهانی صرفا می‌گوید یهودیان می‌پندارند کوروش همان بهمن اسفندیار است و حمزه اصفهانی تاکید می‌کند که این قول چندان درست نیست و آن را نقد می‌کند.

بیایید عینا نوشته حمزه اصفهانی را بخوانیم:

اما آباد کننده بیت‌المقدس پس از هفتاد سال، پادشاهی است که وی را به عبرانی «کورش» خواندند و یهودیان می‌پندارند که وی بهمن بن اسفندیار است، ولی این قول با تاریخ ایران سازگار نیست و میان آن دو، بیش از دویست سال فاصله است و از زمان بازگشت اسرائلیان از بابل به فلسطین تا حکومت اسکندر ۱۴۵ سال و نیز از آباد کردن بیت المقدس تا تخریب آن به وسیله ططوس پادشاه روم، ۴۶۰ سال فاصله است (حمزه اصفهانی، ۱۳۴۶: ص ۹۱).

از این نوشته چند نکته برداشت می‌شود:

۱)  یکسانی کوروش و بهمن صرفا قول یهودیان است و نه ایرانیان

۲) کوروش در اینجا به عنوان یک پادشاه بزرگ است و نه آنکه دست نشانده کسی باشد.

۳) حمزه اصفهانی تاکید می‌کند که میان بهمن و کوروش فاصله زمانی بوده است و به هیچ وجه آنها یک شخص نبودند. پس نمی‌توان گفت که حمزه اصفهانی اعتقاد داشته که کوروش و بهمن یک شخص بودند.

البته حمزه اصفهانی پیش تر در جایی به صورت مخصتر نوشته است: «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتاب های اخبار آنان به زبان ایشان همان کوروش است» (حمزه اصفهانی، ۱۳۴۶: ص ۳۸). ولی دیدیم که در صفحات بعدی مفصل تر توضیح داده است و این پندار یهودیان را نقد کرده است.

کوروش در نوشته‌های حمدالله مستوفی

حمدالله مستوفی از تاریخ نگاران جدیدتر دوره اسلامی است که فعالیت‌هایش مربوط به قرن ۸ هجری قمری بوده است.

نام کوروش در نزهه القلوب به صورت «کوشک» آمده است. حمد الله مستوفی می‌نویسد:

بعد از آن بخت النصر به کین یحیی پیغمبر (عم) بیت المقدس خراب می‌کرد، آن مسجد را نیز خراب گردانید. عزیز پیغمبر (عم) از آنجا گذر افتاد و آن را خراب یافت، بر دلش سخت گران آمد و گفت آیا خدای تعالی این مسجد و شهر را باز کی آبادان گرداند، بدین سبب حق تعالی امر کرد تا روح او را قبض کردند و او صد سال خفته بود، تا ملکی از ملوک فارس که بنی اسرائیل او را کوشک و فارسیان گودرز اشغانی [اشکانی] خوانند آن را به حال عمارت آورد (حمدالله مستوفی، ۱۳۳۶: ص ۱۷).

در اینجا باز هم آمیختگی روایات احساس می‌شود و گویا پندارهایی وجود داشته است که کوروش بزرگ همان گودرز اشکانی است و حمدالله مستوفی آنها را نقل کرده است.

اینکه حمدالله مستوفی می‌نویسد بنی اسرائیل او را کوشک می‌خواندند عجیب است و شاید باز هم روایات گوناگون وجود داشته است و شاید به دلیل لهجه‌ها و گویش‌های متفاوت بوده است. این تاریخ نگار در کتاب دیگر خود (تاریخ گزیده) نام را به صورت کورش می‌آورد و به جای آنکه معادل گودرز اشکانی بداند می‌نویسد در کتب بنی اسرائیل نام بهمن به صورت کورش آمده است:

او در بحث مربوط به بهمن می‌نویسد:

فارسیان او [=بهمن] را دراز دست [خوانند] جهت آنکه ولایات بسیار در حکم خود آورد. … و در کتب بنى اسرائیل نام او کورش ملک آمده است (حمدالله مستوفی، ۱۳۶۴: ص ۹۴).

احتمالا روایات جسته و گریخته نقل می‌شده که باعث وجود تناقضات در منابع شده است. ولی نکته مهم در نوشته‌های حمدالله مستوفی این است که از کوروش به عنوان یک پادشاه بزرگ یاد شده است.

دیگر منابع

در بسیاری دیگر از منابع پس از اسلام چه ایرانی و چه غیر ایرانی از کوروش یاد شده است که البته کمابیش مطالبی که در بالا ذکر شد در آنها آمده است. در برخی از آنها کوروش شاه بزرگ است و در برخی دیگر کوروش عامل بهمن خوانده شده است و در برخی دیگر کوروش به عنوان شاه بزرگ مطرح شده است. منابعی مانند:

– مروج‌الذهب، مسعودی

اخبار فی الایام العرب، ابن خلدون

– تجارب الامم، ابو على مسکویه الرازى

– تاریخ مختصر الدول، ابن عبری

– تاریخ الکامل، ابن اثیر

– روضه الصفا، میر خواند

و…

در برخی از منابع مسیحی مانند تاریخ مختصر الدول از کورش فارسی یاد شده است که پادشاه بزرگی است که اجازه داد بنى اسرائیل به اورشلیم بازگردند. اما داستان‌هایی درباره همسر یهودی کورش هم ذکر می‌کند (ن.ک: ابن العبرى، ۱۳۷۷: ص ۶۳ و ۶۴) که همانطور که پیش از این هم اشاره شد در هیچ کدام از منابع باستانی نیست.

از دیگر منابع قابل توجه که نام کوروش بزرگ در آن آمده است مروج‌الذهب اثر مسعودی، تاریخ نویس عرب می‌باشد.

در مروج‌الذهب ابتدا آمده است که کوروش از جانب بهمن بوده است ولی در ادامه تاکید می‌شود که در برخی از روایات کوروش پادشاه مستقل و از شاهان طبقه اول ایران بوده است. در مروج‌الذهب اینچنین آمده است:

… در این ایام کورش ایرانی بود که در عراق از جانب بهمن پادشاهی داشت و آن هنگام مقر بهمن به بلخ بود … در روایات دیگر هست که کورش پادشاه مستقل بود نه از جانب بهمن و این پس از انقضای پادشاهی بهمن بود و کورش از شاهان طبقه اول ایران بود و این در همه کتب تاریخ قدیم نیست (مسعودی، ۱۳۸۲: ج۱، ص ۲۲۵).

در این کتاب از پادشاه دیگری هم به نام کوروش در قضیه «سه مغ» یاد می‌شود که گویی جنبه‌های افسانه‌ای وارد آن شده است. آنجا که مسعودی می‌نویسد:

کوروش شاه به هنگام تولد مسیح (ع) سه کس را فرستاد … (مروج الذهب، ج ۱، ص ۶۰۶).

می دانیم که کوروش ۵۰۰-۶۰۰ سال پیش از مسیح بوده است پس یا منظور یک پادشاه دیگر است و یا شاید برخی از مسیحیان به دلیل شهرت جهانی کوروش بزرگ در اینجا کوروش را وارد داستان سه مغ کردند.

بررسی و تحلیل «کوروش و بهمن» در منابع پس از اسلام

همانطور که اشاره شد در برخی از روایات منابع ایرانی پس از اسلام پیوندهایی بین کوروش و بهمن وجود دارد. در برخی از روایات کوروش از دست نشاندگان بهمن در بابل خوانده شده است.

احتمالا پیوند کوروش و بهمن، ریشه در روایات آمیخته شده با کوروش یکم (پدربزرگ کوروش بزرگ) دارد. در این روایات بهمن اردشیر جای هووخشتره (پادشاه ماد) را گرفته و کورش سردار بهمن اردشیر، یادآور کوروش یکم می‌باشد.

کوروپدیا یک کتاب بسیار مشهور درباره زندگی کوروش بزرگ است که توسط گزنفون، مورخ یونانی نوشته شده است. در کوروپدیای گزنفون گفته می‌شود که هووخشتره دوم دایی کوروش بزرگ بوده است. کوروش بزرگ در ابتدا به عنوان سردارهووخشتره دوم با لودیه و آشور جنگید و بابل را فتح کرد. اما بر اساس دیگر منابع از جمله کتیبه‌های باستانی در می‌‌یابیم که این روایت اشتباه است.

به نظر می‌رسد آنچه درباره کوروش عامل بهمن اردشیر در منابع بعدی گفته شده، ریشه در این اشتباه گزنفون دارد.

وقتی نام بهمن اردشیر را با واژه‌های زبان‌های باستانی بازسازی کنیم «وُهُومَنَهْ اَرْتَخْشَثره» به دست می‌آید که از نظر آوایی یادآور هووخشتره است. البته می‌دانیم که بهمن اردشیر در شاهنامه و دیگر منابع، آمیختگی با اردشیر یکم هخامنشی دارد ولی این بدان معنا نیست که در روایات دیگر، هیچ آمیختگی با هووخشتره دیده نشود. گاه آمیختگی با روایات چند پادشاه باستانی دیده می‌شود.

از سوی دیگر می‌دانیم دو پادشاه هخامنشی با نام کوروش مشهور بودند (کوروش یکم و کوروش بزرگ).

احتمالا شباهت نام‌ها (چه نام‌های یکسان و چه نام های شبیه به هم) باعث می‌شده است از دوران باستان روایات این اشخاص با یکدیگر آمیخته شوند. بنابراین داستان‌هایی شکل گرفتند که کوروش سردار سپاه بهمن اردشیر بوده است!

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

بررسی پیوند کوروش و بهمن در منابع پس از اسلام

کوروش بزرگ در نزد اشکانیان و ساسانیان

با توجه به منابع دوران اشکانیان و ساسانیان می‌دانیم که آنها از وجود شاهنشاهی بزرگ ایرانی پیش از خود اطلاع داشتند و حتی آثارشان را ستایش می‌کرده‌اند و خود را وارث پادشاهان باستانی ایرانی (پادشاهان هخامنشی) می‌دانستند.

شاید مهم ترین اشاره به کوروش بزرگ در زمان اشکانیان در نامه اردوان باشد. براساس گزارس تاسیتوس (تاریخ‌نگاری رومی)، اردوان دوم پادشاه اشکانی، در نامه خود به تیبریووس، امپراتور روم، به حق موروثی خود بر قلمروی کوروش بزرگ اشاره دارد (ن.ک: بابادی، ۱۳۹۹: صص ۹۲). 

این نامه نشان می‌دهد اردوان قصد داشته از اشخاصی نام ببرد که برای رومیان کاملا شناخته شده بودند و مرزی که مشروع می‌دانسته را برای آنها توصیف کند. 

نامه‌های ساسانیان هم یادآور نامه اردوان اشکانی است به طوری که پادشاهان ساسانی در مکاتبات خود هنگامی که از پادشاهان باستانی سخن می‌گفتند، برای مخاطبان غیر ایرانی آنها پادشاهان هخامنشی تداعی می‌شده است.

با این حال ایرانیان درباره تاریخ باستانی خود به داستان‌های ایرانی درباره پادشاهان پیشدادی و کیانی، بیشتر اعتماد داشتند. ایرانیان پس از تهاجم و سلطه مقدونیان و یونانیان، هخامنشیان را بخشی از پادشاهان کیانی می‌دانستند و گویا نوعی بی‌اعتمادی به منابع بیگانگان (یونانی، رومی، یهودی و...) وجود داشته است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

رویکرد اشکانیان و ساسانیان به منابع اقوام دیگر درباره تاریخ ایران

آیا ریشه آمیختگی کوروش و کیخسرو در دوران باستان است؟

پرسش مهم آن است که وقتی ایرانیان به منابع یونانی بی‌اعتماد بودند به کلی آنها را نادیده می‌گرفتند یا به دنبال تطبیق با شخصیت‌های داستان‌های ایرانی بودند؟!

وقتی شباهت شخصیت‌های داستان‌های ایرانی به منابع یونانی درباره پادشاهان هخامنشی را مشاهده می‌کنیم، به نظر می‌رسد به کلی آنها را نادیده نمی‌گرفتند.

با توجه به فراگیر بودن داستان‌های ایرانی درباره پیشدادیان و کیانیان، به نظر می‌رسد وقتی پژوهشگر ایرانی در دوران اشکانیان یا ساسانیان به کوروس یا کیروس در منابع یونانی و رومی می‌رسیده، نتیجه می‌گرفته این همان کَوی‌هئوسروه یا کئی‌هوسروه است (یعنی با روایات کوروش در منابع یونانی آشنا بوده است). 

شاید بتوان گفت روند آمیختگی روایات و حتی پندار یکسانی کوروش و کیخسرو از همان دوران ایران باستان و شاید از دوران اشکانیان شروع شده است.

در دوران اشکانیان، سنت خنیاگری فراگیر بوده است و همین باعث می‌شد داستان‌های اساطیری و حماسی فراگیر شود. در ایران باستان گوسان‌ها بسیار مشهور بودند. گوسان‌ها هنرمندانی بودند که در کوی‌ها و برزن‌ها با زبان شعر و موسیقی داستان‌های پادشاهان و احتمالا پهلوانان را نقل می‌کردند. در قطعه‌ای از آثار مانوی پارتی می‌خوانیم:

همچون گوسانی که هنر شهریاران و کَی‌های پیشین را بیان می‌دارد… (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۷۶).

از این گفته چنین بر می‌آید که گوسان‌ها حافظ داستان‌های حماسی ایران بوده‌اند و آنها را به ساسانیان منتقل کرده‌اند. همین داستان‌ها بعد‌ها بخشی از منابع خدای‌نامک‌های پهلوی را تشکیل داده و نهایتاً در شاهنامه منعکس شده‌اند (همان).

اگر شاهنامه را نمودی از خدای‌نامک‌های دوران ساسانیان بدانیم با پادشاهانی برخورد می‌کنیم که شباهت آشکار با هخامنشیان دارند. درباره چند پادشاه کیانی این آمیختگی‌ها قابل ردیابی است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

هخامنشیان در شاهنامه

کوروش بزرگ در ادبیات ایرانی

شاید شنیده باشید که می‌گویند چرا در اشعار حافظ و سعدی نام کوروش نیامده است؟! البته این پرسش پیش از هر چیز بیان کننده دانش پایین آنها از درون‌مایه اشعار حافظ و سعدی است چرا که این آثار، هنری و ادبی هستند و نه متون تاریخی که توقع داشته باشیم همه دوره‌های تاریخی بدون کم و کاست در آنها لحاظ شده باشد.

دیدیم که در بسیاری از منابعی که ارزش تاریخی دارند، نام کوروش آمده است.

با این حال همانطور که پیش از این هم اشاره کردیم، در اشعار یک شاعر یهودی‌تبار ایرانی و پارسی‌گوی که مشهور به شاهین شیرازی بوده است (قرن ۱۴ میلادی) خیلی آشکار نام کوروش بزرگ آمده و مانند بسیاری از منابع پس از اسلام این پادشاه خوشنام ستایش شده است.

کورش همه روز داد می‌داد

دایم دل خلق از او بدی شاد

 

ظالم به جهان نماند یک تن

از شاه و گدا ز مرد و از زن

 

کاری به جهان نکرد جز داد

گردید از او زمانه آباد

 

دایم به دعای او زن و مرد

بودی شب و روز با دل درد

 

خرم دل آن شهی که از داد

دارد دل خلق گیتی آباد 

 

(شیرازی، ۲۰۲۴: ص ۳۴۲)

این ابیات در اردشیرنامه شاهین شیرازی آمده است (به زبان پارسی و به الفبای عبری). در این اثر برخی از روایات کتب یهودیان (که امروز بیشتر با عنوان کتب عهد عتیق می‌شناسیم) و داستان‌هایی درباره تاریخ ایران به نظم در آمده‌اند. البته با افسانه‌های فراوان آمیخته شده است. آنچه مسلم است اردشیرنامه شاهین با اشعار حافظ و سعدی تفاوت فراوان دارد.

در این میان اشاره به کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی همواره مورد توجه بوده است. برخی تلاش زیادی می‌کنند که القا کنند از کوروش بزرگ و هخامنشیان اصلا در شاهنامه یاد نشده است اما آنها به تحولات تاریخی ایران، سبک آثار هنری و ادبی و اسطوره‌ای و… اصلا توجه ندارند!!

درست است بخش ساسانیان شاهنامه، جنبه‌های تاریخی دارد و حتی منبع تاریخی پژوهش درباره ساسانیان محسوب می‌شود ولی داستان‌های پیش از ساسانیان بیشتر جنبه ادبی، اساطیری و حماسی دارد. البته نباید فراموش کنیم که داستان ساسانیان هم با افسانه آمیخته شده است.

شاهنامه تا پیش از ساسانیان دارای داستان‌های اسطوره‌ای است که با تاریخ آمیخته شده‌اند و از آنجایی که حالت نظم دارد نباید توقع داشته باشیم چیزی شبیه به تاریخ طبری و یا آثارالباقیه باشد.

موضوعی که به نوعی خود فردوسی اشاره می‌کند و می‌گوید:

ازو هر چه اندر خورد با خرد

دگر بر ره رمز و معـنى برد

در واقع ما نباید دانسته‌های علمی امروزی خود را که حاصل پژوهش‌های مدرن و دقیق پس از پیدا شدن آثار باستانی فراوان است را به دوران کهن فرافکنی کنیم. پس توجه داشته باشیم که شاهنامه فردوسی بیش از آنکه ارزش تاریخی داشته باشد ارزش ادبی، حماسی و اسطوره‌ای دارد.

اما این پایان ماجرا نیست و همانطور که پیش از این گفته شد پژوهشگرانی مانند ابوریحان بیرونی به شباهت کوروش و کیخسرو پی برده بودند. روایت‌های مربوط به کوروش در جای جای شاهنامه به چشم می‌خورد. تعجب آور است که برخی اسکندر شاهنامه را بدون چون و چرا همان الکساندر مقدونی می‌دانند اما کوروش را کیخسرو نمی‌دانند! آشکار است که کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد.

فردوسی بر اساس منابعی که داشته داستان‌ها را سروده است. همانطور که پیش از این توضیح دادیم به نظر می‌رسد ریشه آمیختگی کوروش و کیخسرو در همان دوران باستان بوده است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

 کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی

سخن پایانی

دیدیم که نام کوروش بزرگ در بسیاری از منابع ایرانی آمده است. منابع باستانی ایرانی مانند کتیبه‌ها بازگو کننده چهره واقعی کوروش بزرگ هستند. شواهد گوناگون نشان می‌دهند که اشکانیان و ساسانیان، هخامنشیان را بخشی از پادشاهان کیانی می‌دانستند و احتمالا ریشه آمیختگی کوروش و کیخسرو در همان دوران باستان بوده است. در منابع ایرانی پس از اسلام که جنبه تاریخی داشتند، نام کوروش بزرگ به نیکی آمده است.

با این حال در برخی از این منابع ایرانی به ویژه منابع پس از اسلام اشکالات تاریخی زیادی و آمیختگی فراوان دیده می‌شود. این موضوع با توجه به تحولات تاریخی و همچنین نابودی داده‌ها و منابع طبیعی بود.

برای ما که در عصر ارتباطات قرار داریم و پس از سالیان سال تلاش و پژوهش دانشمندان، پس از رمزگشایی خطوط باستانی، به وجود آمدن چندین و چند ترجمه از کتیبه‌ها و متون باستان، پس از یافت شدن سکه‌های باستانی از زیر خاک، تاریخ نگاری دوران باستان ساده‌تر و دقیق‌تر شده است. آیا مردمان کهن نیز چنین شرایطی داشتند؟!

حمله و سلطه الکساندر و سلوکیان و بعدها سلطه خلفا با نابودی درازمدت و سلطه فرهنگی همراه بود و پژوهش درباره تاریخ باستانی ایران دشوار شد.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

دلیل اشکالات در منابع پس از اسلام درباره تاریخ باستانی چیست؟

 

از این روی افسانه‌ها و روایات آمیخته شده در منابع دیده می‌شود. ولی کوروش بزرگ شخصیتی شناخته شده بود و بارها از او در منابع یاد شده است. آثار باستانی مانند استوانه کوروش نشان می‌دهد دوران کوروش بزرگ نقطه عطفی در تاریخ بشر بوده است (2).

کوروش بزرگ در منابع و ادبیات ایرانی

با سپاس از کوروش شهرکی

پانویس:

۱- سالها به صورت گسترده تبلیغ می‌شد که تا پیش از حکومت پهلوی نام کوروش بزرگ در منابع ایرانی نیامده است! آنها حتی پا را فراتر می‌گذاشتند و اینطور القا می‌کردند که ایرانیان تا پیش از پهلوی اصلا کوروش بزرگ را نمی‌شناختند!!! آنها در گفتاری سطح پایین می‌گفتند اگر هخامنشیان وجود داشتند، چرا نام هیچ پدربزرگی کوروش یا داریوش نیست؟! نام بسیاری از پدربزرگ‌ها، بر گرفته از نام‌های ایران باستان و پادشاهان هخامنشی است (ن.ک: آیا نام هیچ پدربزرگی کوروش یا داریوش نیست؟!).

۲- استوانه‌ی کورش بزرگ، بی‌شک یک اثر مهم در تاریخ ایران و جهان به‌شمار می‌رود. رفتار کورش با مردم شکست‌خورده را می‌توان به نوعی یک دستاورد مهم تاریخی به شمار آورد (ن.ک: فتح آرام بابل توسط کوروش، نقطه عطفی در تاریخ بشر).

 

کتاب‌نامه:

- ابن بلخی (۱۳۸۵). فارس‌نامه. تصحیح  لیسترانج و نیکلسون. تهران: اساطیر.

- ابن العبرى (۱۳۷۷). مختصر تاریخ الدول. ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.

- بابادی، امین؛ آرزو رسولی (بهار و تابستان ۱۴۰۰). «هخامنشیان در شاهنامه و روایات ملی». پژوهشنامه ادب حماسی. س ۱۳، ش ۳۱.

- بیرونی، ابوریحان (۱۳۸۹). آثارالباقیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیر کبیر.

- پاکتچی، احمد (۱۳۹۰). کوروش و ذولقرنین. به کوشش عسکر بهرامی. تهران:‌ انتشارات مرکز دایره المعارف اسلامی.

- حمد الله مستوفى (۱۳۶۴). تاریخ گزیده. تحقیق عبد الحسین نوایى. تهران: امیر کبیر.

- حمد الله مستوفی (۱۳۳۶). نزهه القلوب. به کوشش محمد دبیرسیاقی. تهران: طهوری.

- حمزه اصفهانی (۱۳۴۶) تاریخ پیامبران شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیا). ترجمه جعفر شعار. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

- شیرازی، شاهین (۲۰۲۴ م). اردشیر نامه. برگردان و تصحیح و پژوهش: امیرعلی فلاحیان. شرکت کتاب.

- شیپمان، کلاوس (۱۳۸۶). مبانی تاریخ پارتیان. ترجمه هوشنگ صادقی. تهران: فروزان روز.

- طبری، محمد بن جریر (۱۳۷۵). تاریخ طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر.

- کریستن‌سن، آرتور (۱۳۶۸). ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی. تهران: دنیای کتاب.

- گزنفون (۱۳۸۴). بازگشت ده هزار یونانی. ترجمه حسینقلی سالور. به کوشش مسعود سالور. تهران: اساطیر.

- مسعودی، علی بن الحسن (۱۳۸۲). مروج الذهب. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

- نجف زاده اتابکی، ابوالحسن (۱۳۹۲). راهنمای کلاسیک و مستند تخت جمشید. تهران: انتشارات پازینه.

- ولسکی، یوزف (۱۳۸۳). شاهنشاهی اشکانی. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس.

- Shayegan.M. Rahim (2011). Arsacids and Sasanians Political Ideology in Post-Hellenistic and Late Antique Persia, Cambridge, New York 

دیدگاه شما:



تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را با نویسنده در میان بگذارید:

به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
کوروش بزرگ در منابع و ادبیات ایرانی
خِرَدگان