
نویسنده: امین دالوند (۱)
پیشگفتار
ناصر پورپیرار با فعالیت در انتشارات و نویسندگی، آثاری را برجای گذاشتهاند. البته از دیگر فعالیت های ایشان حضور در محافل و مصاحبه های تصویری نیز بوده است. در این نوشتار تصمیم دارم اصل گفتار ناصر پورپیرار را در مصاحبه و مستندی که از ایشان موجود است بیان کنم و به بررسی گفتار ایشان بپردازم.
آقای پورپیرار ادعا میکند تمام پژوهشگران و تاریخ نگاران دنیای غربی (آلمانی، فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی و…. ) که به هخامنشیان پرداختهاند تبار یهودی دارند و یک ایدولوژی خاص را پیگیری میکنند! البته ادعای ایشان فراتر هم میرود، زمانی که تاریخ اشکانیان و ساسانیان را هم زیر سوال میبرد و میگوید ما میدانیم کتیبههای ساسانی را استادن دانشگاه شیکاگو در 65 سال پیش تراشیدهاند!!
نظر پورپیرار درباره هخامنشیان
پورپیرار تاریخ هخامنشیان را اینگونه بیان میکند که هخامنشیان از تمدن خزران به این منطقه (ایران) آمدهاند و ادعا میکند این امپراتوری که به زعم ایشان حتی سکه ضرب نکردهاند و حتی طویهای نساختهاند چطور توانستهاند حکمرانی کنند. در نتیجه هخامنشیان قبایلی چادر نشین بودند و تنها با حکومتهای کنار خود جنگ کردهاند و فرصت حکومت کردن نداشته اند، هیچ اثاری دیگری نیز به جز تخت جمشید بر جای نگذاشته اند.
این درحالی است که آثار فراوانی از هخامنشیان به جا مانده است. علاوه بر آثار هخامنشیان در ایران، از آسیای مرکزی تا مصر آثار هخامنشیان قابل ردیابی است.
نگاه کنید به:
بررسی و تحلیل آثار هخامنشیان در مصر
پایگاه نظامی هخامنشیان را در کنعان
آرامگاه هخامنشی در منطقه فوچا در ازمیر ترکیه
ستون سنگی دوران هخامنشی در روسیه
تاثیرات پردیسهای ایرانی در جهان
نظرات پورپیرار درباره پارسه (تخت جمشید)
پورپیرار میگوید از آنجایی که تخت جمشید ناتمام است، پس این موضوع نشان دهنده این است که امپراتوری هخامنشیان جعلی است و تخت جمشید بر روی یک زیگورات از تمدن ایلام به جای مانده ساخته شد است! ایشان در توضیح ناتمامی تخت جمشید میافزایند کف تخت جمشید سنگ فرش نیست از انجایی که آخرین مرحله ساخت و ساز ها سنگ فرش ها است پس تخت جمشید ناتمام است، تراش ناتمام برخی سنگ نگارهها و عدم وجود آوار در تخت جمشید! نیز از دیگر دلایل ایشان بر این مدعاست.
پاسخ کامل به ادعای ناتمامی تخت جمشید را بخوانید:
پاسخ به شایعات نیمه کاره خواندن تخت جمشید
افسانه پوریم از دید پورپیرار
در یکی از مصاحبه های ایشان شخص مصاحبه کننده می پرسد: تمام تلاش بر این است تاریخ از هخامنشیان شروع شود چرا؟! چرا تخت جمشید رها شده است و نیمه کاره مانده است؟
پاسخ پورپیرار به این پرسشها و دیگر پرسشها، این است که یهودیان برای سرپوشی جنایتی به نام «کشتار پوریم». تاریخی جعلی برای منطقه خاورمیانه ساختهاند و حتی آثار خشت و گلی ایلامی را نیز نابود کردند. در تمام کتاب های علمی اینگونه جا انداختهاند که هخامنشیان دارای امپراتوری بودهاند .
این در حالی است که هیچ دیواری متعلق به تمدن ایلام در تخت جمشید وجود نداشته و تخریب نیز نشده است.
در اینباره اینجا را بخوانید:
دیوار عیلامی در تخت جمشید؟! (دروغی که بزرگ شد)
مصاحبه کننده میپرسد آقای پورپیرار شما نخستین کسی بودید که به پوریم اشاره کرد، چرا در کتب تاریخی از جمله ویل دورانت اشارهای به این مساله نشده است؟
در پاسخ میگوید در تورات یک فصل به اسم پوریم داریم. آنها مخصوصا آن را نادیده گرفته اند. این جعلیات را دانشمندان غربی ساخته اند تا پوریم را پنهان کنند این شیادها از امریکا و انگلیس و المان و… در دو چیز مشترک هستند اول یهودی بودن و دوم در مورد تاریخ یونان و دیگر مسائل با هم هم عقیده نیستند اما دربارهی تاریخ هخامنشی هم عقیده هستند. درست معلوم است که یک توطئه در کار است.
در نظام فکری ناصر پورپیرار هخامنشیان بازوی نظامی یهودیان و مُزد بگیر ایشان بودند که بعد از کشتار همه مردم منطقه در پوریم (تاکید میکنم ایشان ادعا میکنند همه مردم منطقه کشته شدند!) به خزران که منشا آنها بود بازگشتند، چون دیگر انسان زندهای در ایران نمانده بود تا بر آن حکومت کنند!!
در «پوریمی» که پورپیرار به تصویر میکشد حتی آن سنگتراشانی و کارگرانی که در تخت جمشید کار میکردند نیز کشته شدند! چطور ممکن است یک سنگ تراش کارش را نیمه کاره رها کند و به عنوان نمونه یک گل را تا نیمه تقش بندی کند و برود جز این نیست در کشتار پوریم مرده باشد!
البته پورپیرار هیچ توضیح نمیدهد که چرا باید یک حکومت آنچنان بی مهابا و احمقانه دست به کشتار بزند که حتی کارگرانی که سرگرم ساخت کاخها برای حاکمان بودند را نیز بکشد و پروژه تخت جمشید نیمه کاره بماند؟! اصلا اگر قرار بر کشتاری اینچنین وسیع بود چرا دستور به ساخت تخت جمشید داده اند که بخواهد نیمه کاره بماند؟!
آیا اصلا پوریم به وقوع پیوسته است؟
مطمئنم با من هم عقیده هستید که عید پوریم را باید شناخت، چراکه از دیدگاه پورپیرار سر منشا تمام دسیسه و توطئهها علیه تاریخ همین واقعه «پوریم» بوده است. جنایت پوریم است که یهودیان را برای سرپوش گذاری بر آن وادار کرده تا تاریخی جدیدی برای منطقه وسیع خاورمیانه جعل کنند!
عید پوریم در هیچ منبع تاریخی از جمله کتیبهها و کتابهای مورخین وجود ندارد . این داستان از طریق طومار استر بخشی از کتب عهد عتیق برجای مانده است. یهودیان اعتقاد دارند در دوران خشایارشا یکی از زنهای حرم سرا به اسم استر که یک یهودی تبار بود به همراه قیمش «مُردخای» در دربار حضور داشت آنها یهودی بودن خود را پنهان کرده بودند.
بر طبق داستان وزیر خشایارشا شخصی بود به اسم هامان، هامان از یهودیها بیزار بود و تعظیم نکردن مُردخای به هامان باعث کینه وی شده بود. هامان در توطئهای شاه را مجاب کرد قومی که سرکش هستند را قتل عام کند و فرمان نسل کشی یهودیها را گرفت و مُهر شاه را پای فرمان زد و قرار بود 13 ادار این حکم صورت گیرد.
استر با نفوذی که بر شاه داشت او را مجاب کرد که از فرمانش بازگردد اما از آنجایی که حکم شاه با مُهر ثبت شده بود و باطل نمیشد باید حکم دیگری داده میشد. در حکم جدید هامان به دار آویخته شد و یهودیان در دفاع از خود میتوانستند دشمنانشان را در سراسر امپراتوری قتل عام کنند. در نتیجه 77 هزار نفر از دشمنان یهود کشته شدند.
اگر ادعای پورپیرار را بپذیریم که یهودیان برای سرپوش گذاری برای «جنایت پوریم» مجبور شدند تاریخی برای منطقهای وسیع خاورمیانه جعل کنند، سوال آنجاست که چرا به فکرشان نرسیده است که همین داستان پوریم را از کتاب دینی شان پاک کنند تا دیگر گناهی متوجه ایشان نباشد!
آنچه اکثر پژوهشگران می گویند این است که داستان استر فقط یک افسانه است و احتمالا تحت تاثیر اسطوره های بابلی بوده است.
نگاه کنید به:
بررسی تاریخی داستان استر و جشن پوریم یهودیان
اما اگر بخواهیم به امثال پورپیرار پاسخ دهیم، با توجه به آنکه تئوری توطئه را مطرح کردهاند، برای پاسخ به ایشان که کتب تاریخی را جعلی میدانند، دست ما برای استناد به کتب تاریخی بسته است! مجبوریم برای پاسخ به ایشان از پیش فرض و گفتار ایشان استفاده کنیم و تحلیل کنیم آیا درست میگویند یا نه. در سه پرده این مطلب را تحلیل خواهم کرد.
پرده نخست:
ایشان ادعا کردند که واقعه «پوریم» واقعیت دارد اما تاریخ نگاران آن را انکار میکنند! پرسش این است که شما این داستان را از کجا خواندهاید؟ هیچ کتاب تاریخییا سنگنوشتهای از این رویداد سخن به میان نیاورده است جز طومار استر! شما که از شکم مادر خود از داستان آگاه نبودید یا وحی بر شما نازل نشده است، حتما از یک منبع آن را خواندهاید و آن منبع فقط کتاب استر است.
اگر این داستان را از منابع یهودی بپذیریم باید تمام گفتههای آنها را بپذیریم. شما که نمیتوانید یفقط بخش های دلخواه را بپذیرید!
استر و کتب یهودی از دیگاه شما معتبر است یا نیست؟ا گر معتبر است نویسنده کتاب استر تاکید میکند پادشاه ایرانی بر 127 ایالت حکمرانی میکرده است. یعنی این داستان از یک شاهنشاهی بزرگ سخن میگوید نه قبایلی چادر نشین که آمده باشند و رفته باشند! هخامنشیان توانسته بودند پادشاهی بابل را تصرف و یهودیان را آزاد کرد خود مُردخای یک یهودی بابلی بود که در زمان کوروش از بند آزاد گشته بود و مُردخای نیز یک اسم بابلی است.
اگر استر را بخوانید خواهید دید که دربارهی دربار هخامنشیان اطلاعات فراوانی به ما خواهد داد. گویا نویسنده اطلاع دقیقی از این دستگاه داشته است و داستانش را نوشته است. اگر حکومت داری هخامنشیان از نظر شما دروغ و غیر واقعی است پس شما نمیتوانید از داستانی نام ببرید که سند تاریخی ندارد! شما که ادعا کرده بودید که هخامنشیان اصلا حکومتی تشکیل نداده اند و قبایلی بدوی بودند!
حقیقت این است که اگر در کتب یهودیان نگاهی کنیم بسیار به داستانهای تخیلی که هیچ سند تاریخ ندارند، بر خواهیم خورد به عنوان نمونه داستان سامسون که با جمجمه سر یک خر، لشگری را شکست میدهد.
داستانهای قدیمی یهودیان دور محورهای خاصی میچرخند یا یهودیان از راه خدا دور شدهاند و باز میگردند مانند سامسون، سموئل و…. و یا یک قوم قرار بوده است آنها را نابود سازد و آنها از خود دفاع کردهاند و پس از نجات یافتن جشن میگیرند. مانند عید فصح (فسح) یا حانوگان که از شر یونانیان نجات یافتند.
اساسا ذهن داستانپردازی یهودیان حول شماری زمان و مکان تاریخی ولی همراه با داستان و رویا میچرخد. نامها واقعی، مکانها واقعی اما داستانی تخیلی را بر آن ها سوار میکنند.
با نگاهی نقادانه به داستان پوریم نخست درمیابیم این داستان هیچ سند تاریخی ندارد و صرفا داستانی است یهودی، روحانیون یهود فقط اعتقاد دارند که رخ داده است. البته ایرارداتی از اینکه 125 ایالت که نام برده شده نادرست است خود شاهان هخامنشی 21 تا 27 ایالت را در کتیبههای نقش رستم و تخت جمشید نام بردهاند که مغایرتی آشکار با داستان استر دارد.
هرگز استر ملکه ایران نبوده است بر طبق منابع یونانی ملکه خشایارشا آمستریس بود. مطلب دیگر اینکه این داستان حدود چند قرن پس از خشایارشا نوشته شده است.
ایراد دیگر این که یهودیان نمیتوانند با غیر یهود ازدواج کنند، اما چطور در کتاب استر، در این باره چیزی گفته نشده است؟!
البته در ترجمه کتاب به زبان یونانی هفتادگانه مقداری اضافی دیده میشود و استر با خدایش صحبت میکند و میگوید خودت بهتر میدانی چرا این کار را کردم. نکته جالب این است اسم شاه در ترجمه یونانی عوض میشود اردشیر نام برده میشود. احتمالا مترجم یونانی به این مطلب که یهودیها نمیتوانند با دیگری ازدواج کنند توجه میکند.
شخصیت هامان نیز که دشمن یهودیان و وزیر شاه بود هم در هر دورهای تفسیر خاص شده است. عمالیقی (یک تبار سامی از دشمنان یهودیان) در ترجمه هفتاد گانه یونانی بوگایوس، نصرانی و یا مقدونی … پر واضح است که خود خاخامهای یهودی دربارهی هویت دشمن خود مطمئن نیستند و در هر دوره به یک دشمن نسبت دادهاند.
پرده دوم:
طبق گفته پورپیرار، پوریم رخ داده در تورات آمده است و دانشمندان یهودی تبار برای آنکه کشتار «همه» را سرپوش بنهند دست به جعل تاریخ زدهاند و با ادامه دادن سلسله هخامنشی تلاش کردند تا بار کشتار پوریم را برگردن حمله اسکندر به ایران قرار دهند، بدین ترتیب پوریم را مسکوت از یادها نگاه داشتند.
خوب اگر شما مغز متفکر و هسته این داستان بودید بهتر نبود برای مسکوت بودن رویداد پوریم کمتر انرژی صرف کنید! کارهایی مانند ساختن یک سلسله دروغین، نوشتن کتابهای مفصل جعلی مانند هردوت، گزنفون و... کتیبههای بابلی و ... که همه از نظر پورپیرار جعلی هستند، بسیار کارهای هزینه بری است. می توانستند برای کتمان کردن قضیه پوریم همان کتاب استر را حذف کنند!
پورپیرار ادعا میکند هخامنشیان بعد از پوریم به منطقه اصلی خود خزران (ناحیه ای در شمال قفقاز) بازگشتند. همچنین وی معتقد است هخامنشیان بازوی نظامی یهودیان در منطقه بودند.
در گفتهای دیگر ایشان خواندن خط بابلی و ایلامی را ناممکن و از موهومات میدانند و بیان میکنند آنچه در دست ماست جعل و دروغ است. نکته مهم این است که اگر به گفته ایشان خط بابلی را نمیتوان خواند، چطور متوجه شدند آثار زیر تخت جمشید منسوب به ایلامیهاست؟!
خود را جای یک تاریخ نگار یهودی فرض کنید. حال اگر شما بخواهید دو هدف را پیگیری کنید: اول پوریم را مسکوت نگه دارید و دوم در استوانه بابلی بر حقانیت معبد هیکل تاکید کنید. چه میکرید؟
آیا (مانند تئوری پورپیرار) می آمدید جعل پشت جعل میکردید برای اینکه نگویند هخامنشی ها بعد از پوریم متلاشی شدند و سلسلهها را ادامه میدادید و تاریخی برای ساسانیان و اشکانیان دروغین مینوشتید ؟
یا اینکه واقعیت را (از دیدگاه پورپیرار) مینوشتید و میگفتید هخامنشیان هیچ امپراتوری نبودند و اسکندر مقدونی در حمله خود به شرق همه مردم را کشته است؟
ایشان تاکید میکنند بعد از پوریم همه مردم کشته شدند و منطقه خالی از سکنه گردید! حتی در کتاب استر نیز چنین چیزی نیامده با این حال در تواریخ اسلامی از جنگ مسلمانان با ساسانیانی بسیار یاد شده مانند الاخبار الطوال دینوری، تاریخ یعقوبی و تاریخ طبری و... چطور منطقه ایران خالی از سکنه شده و سلسله ساسانیان دروغ است؟ پس مسلمانان با چه کسانی جنگیدند؟ دربارهی کتب دشمنان یهودیان (مسلمانان) دربارهی جنگ با ایران چه دارید بگویید؟!
پرده سوم:
طبق کتاب استر ۷۷ هزار نفر در واقعه پوریم کشته شده اند. اینطور بپذیریم دشمنان یهودی ها در سراسر امپراتوری نابود شدند . این پرسش مطرح میشود که چرا یهودیان در یک منطقه خالی از سکنه یا بدون دشمن زندگی نکردند؟ مگر یک قوم چیزی بهتر از این را میخواهد که در منطقه ای بدون دشمن زندگی کند؟
پر واضح است که تاریخ را اینطور بیان کردید نبوده است. وگرنه یهودیان بر ملکی بی صاحب و با سربازان اجیر شده هخامنشی زندگی میکردند تا اینکه آوارهی کشورهای دیگر بشوند.
درستی انسان به خرد او باز میگردد