شعر
همواره هنرمندان و شاعران نگاه مثبتی به کوروش بزرگ داشتهاند و این پادشاه خوشنام را در اشعار خود ستایش کردند. شاعرانی مانند استاد شهریار، هما ارژنگی، شاهین شیرازی، افسرالملوک عاملی و … شعرهایی درباره کوروش بزرگ سرودهاند و از این پادشاه باستانی به نیکی یاد کردهاند.
افسرالملوک عاملی، مثنوی بلندی با نام کورشنامه را به سبک شاهنامه آغاز کرد که آنچه به دست ما رسیده است از آغاز فرمانروایی دیائوکو (دیوکس) پادشاه ماد تا وصیت داریوش بزرگ به فرزند خود و بر تخت نشستن خشایارشا است. توانایی بانو افسرالملوک در حماسهسرایی و آگاهی او از تاریخ ایران باستان در آن زمان قابل تحسین است.
آهنگ «شعر شهناز» با ترانهای عاشقانه و به بهانه جشن باستانی سپندارمذگان آماده شده است. جشن سپندارمذگان که این روزها با عنوان روز عشق ایرانی هم شناخته میشود، از جشنهای باستانی با شکوه ایرانی بوده است. هر کس درباره ریشههای جشنهای سپندارمذگان و ولنتاین خوانده باشد، میداند که اگر سپندارمذگان برتر از ولنتاین نباشد، چیزی کمتر از آن ندارد.
آهنگ «سرزمینم، زنده بادا»، بر اساس سرودهای از مجید خالقیان ساخته شده است. این سروده با اشاره به پهلوانان ایرانی، مهر میهن را در فراز و فرودش میستاید. این آهنگ دستاورد گردآوری چند کار هوش مصنوعی است که در پایان ویرایش شدند و در کنار یکدیگر نهاده شدند. نماهنگی با همکاری برگه «هزار و یک شب» بر اساس این آهنگ ساخته شده است و ویدئوها با کوشش مجید محمود خانی آماده شدند.
پاییز را میتوان موسم «مهر» دانست. روزهای نخستین آن همراه با جشن مهرگان است و پایان پاییز هم با «مهر» پیوند دارد. هرچند درباره شب یلدا یا شب چله گزارشهای گوناگونی گفتهاند، ولی از گفتهها بر میآید که این شب با مهر و مهربانی پیوند تنگاتنگ دارد.
آهنگ «شهبانوی ایرانی» بر اساس سرودهای کوتاه آماده شده است که سالها پیش به یاد سپندارمذ و جشن سپندارمذگان سروده شده بود. در فرهنگ باستانی ایران، سپندارمذ ایزد نگهبان زمین و پاسدار زنان پارسا و همسر دوست است. بخشهایی از سروده مانند «سپنداران» و «وفادارن» اشاره به این فرهنگ باستانی دارد. همچنین در داستان نمادوارانه آرش کمانگیر هم از ایزد سپندارمذ یاد میشود. آنچه در این داستان چشمگیر است کمان ویژهای است که آرش با آن تیر را رها کرد و این کمان به فرمان سپندارمذ ساخته شده بود. جشن تیرگان، جشنی برای پاسداشت آرش کمانگیر و ایزد تیر (ایزد باران) است؛ از این روی در این سروده به ایزدهای بارانی هم اشاره میشود (ن.ک: سیب، سپندارمذ، دلدادگان و جشن سپندارمذگان و پیوند سه گانه باران و تیر و آرش).
آهنگ «لالههای سرخ میهن»، بر اساس سرودهای که با داستانهای نمادوارانه ایرانی پیوند دارد ساخته شده است. این سروده با اشاره به رستم دستان، خواستار بازگشت نمادهای باستانی ایرانی و پاسداشت لالههای سرخ میهن است. این آهنگ دستاورد گردآوری چند کار هوش مصنوعی است که در پایان ویرایش شدند و در کنار یکدیگر نهاده شدند.
آهنگ «افسوس زال نیست» با سبکی حماسی و البته مرثیه مانند، بر اساس سرودهای که با اسطورههای ایرانی پیوند دارد ساخته شده است. در این سروده «زال» پهلوان ایرانی (پدر رستم) از خردمندترین شخصیتهای شاهنامه، مورد توجه بسیار قرار دارد. در این سروده نگاهی به شرایط امروز هم دیده میشود و از اینکه دیگر شخصی مانند زال وجود ندارد آه و افسوس سر داده میشود. در کنار زال به شخصیتهای اساطیری مانند اسفندیار، گرامی و… هم اشاره میشود. این آهنگ با کمک هوش مصنوعی ساخته شده ولی از آنجایی که هوش مصنوعی در خواندن و فهم بعضی از بخشهای شعر دچار مشکل بود، برای آنکه این آهنگ قابل ارائه باشد، تدوین و اصلاحات فراوان به صورت دستی انجام گرفته است. با این حال هوش مصنوعی با آماده کردن صداهایی دلنشین، نتیجهای قابل توجه ارائه داده است.
آهنگ «به نام کوروش و خاکش» با سبکی حماسی، بر اساس سرودهای که با اسطورهها و تاریخ باستانی ایرانی پیوند دارد ساخته شده است. در این سروده کاوه، آرش و سیاوش که از مشهورترین شخصیتهای داستانهای ایرانی هستند مورد توجه قرار گرفتند. از شخصیتهای خوشنام تاریخی که از این سروده از او یاد میشود کوروش بزرگ است.
آهنگ «خروش ماندگار دل» با هوش مصنوعی و بر اساس سرودهای از مجید خالقیان ساخته شده است. این آهنگ مانند آهنگهای گروههای موسیقی بزرگ آماده شده و هوش مصنوعی اجرای قابل توجهی داشته است.
ترانهای به زبان پارسی در یک فیلم هندی پخش شده که گویا با استقبال مخاطبان هندی همراه بوده است. متاسفانه متن ترانهای که در فیلم هندی خوانده میشود در پایگاههای پارسی و پایگاههای انگلیسی با اشتباهات زیادی انتشار یافته است. از این روی بر آن شدیم که متن ترانه به همراه ذکر معنای برخی از واژهها و اصطلاحات را در این نوشتار آماده کنیم.
سرایت مهرگان باشد / درفشت کاویان باشد / کجا رفتی سفر کرده؟! / غمت، اندوه جان باشد / خِرَد همراهِ راهت باد / هنر هر دم کنارت باد / بهنگام است باز آیی / شکوهم را تو باز آری...
از دوران باستان در میان ایرانیان خردمند، اندیشههایی بوده که در سخنگان پارسی دوران پس از اسلام نمود ویژهای داشته است. میتوان گفت گاه گاهی، پارسی گویان پس از اسلام به بهترین گونه اندیشهها را بازگو کرده اند و نمی دانم آیا بهتر از سخنان و سروده های آنان می توان روشنگری کرد یا خیر؟! هنگامی که این سرودهها را میخوانیم شاید ناخودآگاه یادی از خردمندان ایران باستان کنیم.
پارسی، در هر سه مرحلۀ دگرگونی تاریخی آن، زبان «ملّی» ایرانیان بوه است، اما این زبان هرگز به زیان زبانهای محلّی دیگر به زبان ملّی تبدیل نشده است، چنانکه به عنوان مثال هم شاهنامۀ کردی داریم و هم حیدربابایه سلام شهریار.
قصیده «حماسه ایران» استاد شهریار علاوه بر آنکه میهن پرستی این شاعر گرانقدر را آشکار می کند، توانمندی بالای وی در سرودن شعر را نشان می دهد. به طوری که از واژه هایی بهره برده است که به کار گیری آنها در شعر بسیار دشوار است.
ما شاهد عشق و علاقه شاعر نامدار، شهریار به تخت جمشید به عنوان نمونهای از تجلی هنر و فرهنگ ایرانی هستیم که به صورت استادانهای آنگونه که شایسته این شاعر است در شعرش در مییابیم.
یکی از تأثیر گذار ترین شعرها درباره وطن که علیرضا شجاع پور با همفکری شاگردانش سروده است: وطن یعنی همه آب و همه خاک ... وطن یعنی همه عشق و همه پاک


















