در مجموعه کلیپ های «مجعولات مجلل» ناصر پورپیرار و عوامل فیلم بردار در خدمتش تلاش بسیار دارند تا به هر ترتیب اصالت و هرکجا که نتوانند، هویت مجموعه پاسارگاد را انکار کرده به زیر سوال ببرند به طوری که پورپیرار کاخ های هخامنشی پاسارگاد را ساخته شده در سال 1963 تا 1961 به دست آستروناخ میداند و معتقد است که سنگ های این کاخ ها با سرقت از مجموعه های تاریخی دیگر به اینجا آمده است تا کاخ های جعلی برای کوروش بسازند! در این مجموعه مقالات به تمامی این ادعا ها در مجموعه کلیپ های «مجعولات مجلل» و مقاله «پاسارگاد ساخته یهودیان یا ایرانیان؟» پاسخ علمی داده شده است.
پورپیرار از سال 1379 با نوشتن مجموعه کتاب هایی سعی در انکار ، تحریف و تخریب تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی را داشت. در این راستا در کتاب ها، وبلاگ ها و مجموعه های صوتی و تصویری خود، ادعا های بسیاری علیه تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی کرده است، هدف و مقصود این مقاله بررسی و واکاوی علمی ادعا های ناصر پورپیرار و هم فکران او در رد و انکار پاسارگاد ،پایتخت کوروش هخامنشی است.
برای این نقد ما به پر بیننده ترین اثر او یعنی کلیپ «مجعولات مجلل» رجوع کرده ایم ، البته این کلیپ همانطور که در ابتدای آن گفته میشود از روی کتاب «دوازده قرن سکوت:بخش سوم، قسمت سوم» ساخته شده است، که این کتاب نیز از آثار پورپیرار است، اما به دلیل اینکه بیشتر طرفداران پورپیرار کتاب های پورپیرار را نخوانده اند بلکه از روی فیلم ها و پیام های شبکه های اجتماعی و مطالب وبلاگ ها، با او و نظریاتش آشنایی مختصری دارند، بر خلاف رسم معمول که بایستی متن کتاب ها مورد نقد قرار گیرد به سراغ نقد این فیلم رفته ایم.
نباید این مجموعه مقالات حاضر را تنها منحصر به ادعا های شخص «ناصر پورپیرار» یا کلیپ «مجعولات مجلل» دانست ، بلکه این مقاله در پاسخ به هر آن کسی است که مدعی جعلی بودن مجموعه پاسارگاد باشد ، همانند مقاله ای به نام «پاسارگاد ساخته یهودیان یا ایرانیان؟» توسط رسانه ها و خبرگزاری هایی چون «برهان»، «فردا نیوز»، «تابناک»، «خبرگزاری فارس»، «صراط نیوز»، «سخن آنلاین»، «قیر میز» و… به طور گسترده ای منتشر شد که ادعا میشد توسط فردی به اسم «فضل الله موحد» نوشته شده است! اما مطالعه محتویات این مقاله مشخص میکرد فرد گرد آورنده کاملا به کلیپ «مجعولات مجلل» ناصر پورپیرار برای تهیه این نوشته رجوع کرده بود، مجموعه گفتار ها و استدلال هایش دقیقا همانی بود که در ادعا های پورپیرار مشاهده میشود.
جالب آنکه این نوشتارها در حالی با تمام توان رسانه ها منتشر شد که پاسخ جنابان «یاغش کاظمی» و «صادق حیدی نیا» در نقد و بررسی علمی و به ادعا های مربوط به پاسارگاد نوشته شدند هیچ بازتاب رسانه ای نیافتند.
در مجموعه کلیپ های «مجعولات مجلل» ناصر پورپیرار و عوامل فیلم بردار در خدمتش تلاش بسیار دارند تا به هر ترتیب اصالت و هرکجا که نتوانند، هویت مجموعه پاسارگاد را انکار کرده به زیر سوال ببرند به طوری که پورپیرار کاخ های هخامنشی پاسارگاد را ساخته شده در سال 1963 تا 1961 به دست آستروناخ میداند و معتقد است که سنگ های این کاخ ها با سرقت از مجموعه های تاریخی دیگر به اینجا آمده است تا کاخ های جعلی برای کوروش بسازند! از سویی پورپیرار که نمیتواند چنین استدلالی را برای رد و تحریف هویت آرامگاه کوروش به کار ببرد مدعی میشود که این آرامگاه ساخته یونانیان است و نه ایرانیان!!
در این مجموعه مقالات به تمامی این ادعا ها در مجموعه کلیپ های «مجعولات مجلل» و مقاله «پاسارگاد ساخته یهودیان یا ایرانیان؟» پاسخ علمی داده شده است.
در قسمت پیش به ادعای ناصر پورپیرار در رابطه با «پی دو پوششه» در پاسارگاد و «یونانی بودن مجموعه پاسارگاد و آرامگاه کوروش» پاسخ دادیم. اگر بخش نخست مقاله را مطالعه نکرده اید پیشنهاد میشود که ابتدا به قسمت اول این مجموعه مقالات رجوع کنید. در ادامه به ادعا های تحریفی در مورد کاخ P و همچنین تحریف نامه هرتسفلد میپردازیم.
بحث در مورد نامه هرتسفلد را ابتدا با ادعا های کلیپ مجعولات مجلل پیرامون ایشان شروع میکنیم.
ادعا های پورپیرار:
«به قدر کافی نشانه هایی در دست است که ثابت میکند، همان هرتسفلدی که به دروغ نویسی درباره محوطه های تخت جمشید مشغول بوده آماده الحاق به تیم پاسارگاد سازان نشده، ساخت جاعلانه آن را کاری کثیف تشخیص داده و پس از آنکه در سال 1935 گزارش منفی اش را درباره پاسارگاد نپذیرفتند، به مرگی در انزوا محکوم شد!!» (پورپیرار، مجعولات مجلل: دقیقه نخست تا دقیقه 2، قسمت سوم)
« سرانجام با فرمادهی هورنی بروک سفیر کبیر آمریکا در ایران او را به بهانه قاچاق آثار باستانی آن هم در مملکتی که غارتگاه اصلی عتیقه جات جهان شناخته میشود برکنار کردند و در نهایت در هتلی در انزوا مرد» (پورپیرار، مجعولات مجلل: دقیقه دوم تا سوم، قسمت سوم).
پاسخ به این ادعا:
شاید جالب ترین قسمت مجموعه کلیپ های «مجعولات مجلل» قسمت هایی باشد که این کلیپ به دکتر هرتسفلد میپردازد و برای اخراج او از ایران سناریو های مختلفی را میبافد!
دکتر ارنست هرتسفلد اولین کاوشگری است که در سال 1309 از سوی انسیتوی شرق شناسی آمریکا و با اجازه دولت وقت ایران مشغول حفاری و باستان شناسی در تخت جمشید میشود، البته پیش از این هرتسفلد سابقه کاوش در نقاط دیگر ایران را نیز داشته است اما در سال 1312 شمسی به دلیل قاچاق آثار تاریخی به دستور اداره معارف ایران از سمت خود خلع گردیده و مجبور به ترک ایران میشود.
جدای از عمل سودجویانه هرتسفلد ،نظریات ایشان در باستان شناسی حائز اهمیت است، در بررسی و تحلیل نشانه های تاریخی مثل هر علم دیگری اختلاف نظر نیز وجود دارد به عنوان مثال نقش انسان بالدار بر درگاه یکی از دروازه ها در پاسارگاد مورد اختلاف نظر باستان شناسان است ، برخی این نقش را در ارتباط با کوروش بزرگ میدانند و گروهی دیگر مانند دکتر هرتسفلد ارتباط این نقش با کوروش را مورد تردید قرار داده اند.
اما در این کلیپ به صورت سودجویانه ای این نظر متفاوت دکتر هرتسفلد را با عنوان «گزارش منفی هرتسفلد از پاسارگاد» به مخاطب معرفی می شود .
در واقع این فیلم میخواهد بقولاند که چون هرتسفلد در کتاب خود چنین نظریاتی را مطرح کرده او را از ایران اخراج کردند! این در حالی است که خود این فیلم «دکتر آستروناخ» را جایگذین هرتسفلد معرفی میکند در حالی که جناب دکتر آستروناخ نیز دقیقا نظراتی مشابه با هرتسفلد در مورد نقش الهه بالدار دارد:
«خود من با هرتسفلد موافقم که نقش بالدار فرد نا معینی بوده» (آستروناخ،1379:ص79)
این نکته که جایگذین هرتسفلد دقیقا مانند او فکر میکند ، نشان میدهد که عقاید و نظریه های هرتسفلد ابداً علت اخراج او از ایران نبوده و مرتبط کردن این موارد کاملا سودجویانه و نادرست است، همین امروز هم کتاب «ایران در شرق باستان» دکتر هرتسفلد در ایران چاپ و تدریس میشود، و دلیلی نداشته تا صرفا به خاطر نظر متفاوت ایشان او را از ایران اخراج کنند.
در مورد نقش الهه بالدار عموما به نام نقش کوروش شناخته میشود میتوان مفصل صحبت کرد ، محققین در هویت این نقش اختلاف نظر دارند برخی همچون سامی،شهبازی ، ابوالکلام آزاد، دفرانکوویچ و… این نقش را متعلق به کوروش میدانند و برخی همچون آستروناخ ،هرتسفلد ، سیدنی اسمیت این نقش را متعلق به کوروش نمیدانند. گفته میشود که الهه بالدار پاسارگاد نقش حقیقی و واقعی کوروش را به تصویر نمیکشد بلکه تجسمی روحانی و معنوی از کوروش است به همین دلیل این سنگ نگاره تحت تاثیر مضامین آشوری دارای چهار بال میباشد.
مسئله دیگر زمان انتشار نظریات هرتسفلد است، دیدگاه های وی در کتاب «ایران در شرق باستان» آورده شده است ، این کتاب بعد ها از روی سخنرانی هایی که هرتسفلد پس از اخراج از ایران در «پاییز سال 1934» در شهر بوستون آمریکا کرده بود، نوشته شده است (هرتسفلد،1381:مقدمه مولف) بنا بر این با کنار هم قرار دادن تاریخ اخراج هرتسفلد «تابستان 1934» (سلیمانی دهکردی، پاییز 1385: ص151) و زمان سخنرانی های هرتسفلد «پاییز 1934» متوجه میشویم قبل از اخراج هرتسفلد از ایران اصلا نظریات وی مطرح نشده بود ، خود کتاب «ایران در شرق باستان » هم حدود 7 سال بعد در سال 1941 به چاپ رسید.(پارسه-پاسارگاد، تابستان 96:ص5) به همین دلیل این نتیجه گیری که هرتسفلد به دلیل نظریاتش اخراج شده از اساس بی معنی است. در واقع پورپیرار با تاریخ اتفاقات بازی کرده و مخاطب را فریب داده است.
دومین نکته آنکه پورپیرار اخراج هرتسفلد از ایران را با «بهانه های واهی» عنوان میکند و معتقد است که هرتسفلد اشیای تاریخی را سرقت نکرده بوده است! و توطئه این اخراج را از طرف «هورنی بروک سفیر کبیر آمریکا» متذکر میشود این در حالی است که هرتسفلد برای انسیتوی آمریکایی کار میکرده و با قاچاق آثار تاریخی به دولت آمریکا سود میرسانده چرا باید دولت آمریکا از این قاچاق ها ناراضی باشد و در صدد بیایند که او را با بهانه «قاچاق آثار تاریخی» مورد پیگرد قانونی قرار دهند؟؟
حقیقت آنست که شادروان سید محمد تقی مصطفوی که ناظر اداره معارف بر عملیات کاوش های تخت جمشید بود به کار های هرتسفلد مظنون میشود و گزارش میکند که هرزمان هرتسفلد اراده کرد از ایران برود وسایل همراه او مورد تفتیش و بازرسی قرار گیرد (سلیمانی دهکردی، پاییز 1385: ص146 و ص 148).
« سرانجام آقای هرتسفلد تصمیم میگیرد از ایران خارج شود… پرفسور هرتسفلد در روز 6 مرداد ماه 1312 با اتوموبیل شخصی خود از طریق قصرشیرین برای خروج از ایران وارد گمرک خسروی شد. مامورین گمرک خسروی در چمدان وی 27 قطعه از آثار عتیقه کشف کردند که توسط رئیس دفتر گمرک خسروی، فلیپ و بقیه مسئولین گمرک صورت مجلس شده هرتسفلد شخصا آن را امضا کرد.
سید حسن تقی زاده، وزیر مالیه وقت، در یک گزارش کوتاه آنچه را که در ارتباط با پرفسور هرتسفلد در گمرک خسروی گذشت، برای وزیر خارجه توضیح میدهد. در گزارش مزبور تاکید شده است که مامورین ایرانی در گمرک خسروی با پرفسور هرتسفلد در کمال ادب رفتار کرده اند و چون از نامبرده درباره محتویات چمدان های وی استعلام نمودند، او درباره همه آن ها توضیحات لازم را داد، ولی از توضیح درباره یک جامه دان کوچک خودداری نمود این مسئله در متصدیان گمرک تولید سوظن نموده، خلاصه آنکه حدس میزدند شخص مزبور اشیای عتیقه خیلی گرانبها همراه خود دارد. پرفسور هرتسفلد که انتظار نداشت مامورین گمرک این چنین جدی چمدان های او را مورد بازرسی قرار دهند، به شدت عصبانی شد و حتی یک بار اشیا عتیقه را از روی میز گمرک برداشت و تصمیم گرفت به تهران مراجعت نماید. ولی ساعتی بعد از تصمیم خود منصرف شد و تمام اشیا را در اختیار اداره گمرک قرار داد» (سلیمانی دهکردی،پاییز 1385:ص151).
گویا تحریفگران از سرقت نشدن حداقل بخشی از آثار تاریخی ایران پریشان شده اند . به نظر می آید ایشان بیشتر متمایل بودند این آثار نیز به یغما برود تا هرچه بیشتر دست آنان برای تخریب و تحقیر تاریخ ایران باز تر باشد. به هر حال از این ادعا های پورپیرار پیرامون دکتر هرتسفلد مشخص میشود که او تا چه اندازه دوستدار تاریخ ایران است.
رمزگشایی حقیقت از نامه دکتر هرتسفلد
تهیه کنندگان مجعولات مجلل علت مرگ دکتر هستفلد را شرایط او در ایران میدانند و برای توصیف این شرایط متن زیر را به عنوان نامه دکتر هستفلد گواه میگیرند:
« اوضاع روز به روز بد تر میشود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد. هرتسفلد/نامه ای به برستو/هشتم آوریل 1925» (پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل:دقیقه سه تا چهار، قسمت سوم)
متاسفانه مدعیان جعلی بودن پاسارگاد دست به حذف و پاک کردن قسمت های اصلی نامه زده اند ، به طوری که اگر نامه کامل را بخوانید متوجه می شویم که در هیچ کجای این نامه اشاره ای به ایران و فعالیت های او در ایران نیست.
پورپیرار در ذکر منبع این نامه تنها به عبارت «نامه ای به برستو» اکتفا میکند ، همین معرفی نکردن منابع اصلی ، کمی کار پیگیری سخنان و ادعا های او را دشوار میکند ، اما نهایتا در این مورد موفق شدیم متن این نامه را در کتاب «تاراج بزرگ» نوشته «دکتر محمد قلی مجد» پیدا کنیم ، تاریخ این نامه مربوط به سال 1935 است و نشان میدهد که پس از اخراج هرتسفلد از ایران (1934) در لندن نوشته شده است. (مجد،بهار 1388:ص294) متن کامل این نامه چنین است:
«در آلمان نامه های زیادی باز میشود که مایل به نوشتن شان نبودم. اوضاع به جای اینکه آرام تر شود، دارد بی نهایت بحرانی تر میشود … بازگشت به آلمان خیلی دشوار خواهد بود . در سازمان های آموزشی مذهبی، و در دانشگاه ها و موزه ها چنان نیرو های خصمانه زیادی در کار هستند – البته نمیخواهم در مورد این مطلب صحبت کنم- که ترجیح می دهم به آنجا برنگردم. اوضاع خیلی خطرناک است و هیچ امیدی به یافتن آرامش ذهنی برای کار های علمی وجود ندارد. در دانشگاه برلین یک جوان دامپزشک 35 ساله رئیس شده است که آرم دانشگاه را روی پیراهن زرد اونیفورم نازی اش می چسباند. در هیچ شرایطی به زبان آلمانی برایم نامه نفرستید» (نامه هرتسفلد به برستو/ 8 آوریل 1935) ن.ک: (مجد،بهار 1388:ص294)
روشن است این نامه و دل نگرانی های هرتسفلد هیچ ارتباطی به کار های او در ایران و نظراتش در مورد تخت جمشید و پاسارگاد ندارد. حتی کلمه ای از ایران در این نامه یافت نمیشود. این نامه در تاریخ 1935 یعنی دو سال بعد از به قدرت رسیدن حزب نازی در آلمان نوشته شده است ، از آنجایی که هرتسفلد یک آلمانی یهودی بود قدرت گیری حزبی یهود ستیز در آلمان مایه آشفتگی افکار او شده چنانکه او صراحتا از نفوذ نازی ها در دانشگاه ها یاد میکند، این نکته باعث شده است هرتسفلد وضع خویش را «خیلی خطرناک» عنوان کند ، قطعا باوجود نازی ها در راس قدرت و تفکرات یهود ستیزانه حزب نازی جایی برای هرتسفلد که یک یهودی است وجود ندارد به همین علت او در نامه اش بازگشت به آلمان را «خیلی دشوار» میخواند.
قرار دادن تصاویر صفحات یک کتاب در مقالات علمی مرسوم نیست و هیچ نوشتار علمی چنین نکرده است ، اما از آنجایی که مدعیان جعلی بودن پاسارگاد اطمینان خاطر بیشتری پیدا کنند برای رفع هرگونه شبه ای تصویری از کتاب «تاراج بزرگ» و صفحه حامل این نامه را درج میکنیم.
متن کامل نامه هرتسفلد به بریستد (کادر سبز رنگ) ، بدون حذفیات پورپیرار ، برداشتی از کتاب «تاراج بزرگ»(مجد،1388:ص294)
تاریخ مرگ دکتر هرتسفلد 20 ژانویه 1948 است که حدود 13 سال بعد از تاریخ نوشتن این نامه است. به وضوح آشکار است نامه هرتسفلد ربطی به مرگش نداشته است.
ادعای مدعیان جعلی بودن پاسارگاد:
«بررسی محوطه پاسارگاد را با کاخ موسوم به P دنبال میکنیم، از اجزای این کاخ جز چند قلمه ستون و پایه ستون باقی نمانده، و هیچ اثری از سر ستون، دیوار، سقف، پنجره، درگاه و عناصر دیگر در این بنا که گویا ضد زلزله هم بوده دیده نمیشود.
حقیقت اینست که در سال 1960 و پیش از کار پاسارگاد سازی آستروناخ، این محوطه جایی به جز مزرعه ای برای کاشت چغندر نبوده .
(کلیپ مجعولات مجلل )
چنانکه در تصویر فوق که از همین مکان در آن سال برداشته شده، تمام آن خطه را شخم زده میبینیم .
در ادامه عوامل فیلم مجعولات مجلل مدعی میشوند که در اطراف زندان سلیمان که در تصویر فوق زمین کشاورزی است، آستروناخ و دیگر باستان شناسان کاخ های جعلی پاسارگاد را ساخته اند!
پاسخ به ادعا: پاسارگاد جعلی
پاسخ به این مسئله را ابتدا با بررسی عکس هوایی پورپیرار از بنای زندان سلیمان آغاز میکنیم.
با آنکه منابع این عکس ها بیان نمیشود اما با بررسی کتاب های باستان شناسانی که در ایران کاوش کرده اند ، این عکس را در کتاب «پرسپولیس یک» اثر دکتر اشمیت یافتیم. به جهت جغرافیایی برداشت عکس و عوارض طبیعی از جمله آن دو تپه که محدوده دید عکس هوایی دکتر اشمیت را مشخص میکند توجه کنید.
(اشمیت،1342:ص11)
تپه سنگی و تپه خاکی کوچک که در عکس مشخص است محدوده مورد نظر دشت پاسارگاد را نشان میدهد. ما از این عوارض طبیعی برای نشان دادن همین محوطه در عکس هوایی جدید تری استفاده کرده ایم. به عکس زیر توجه کنید:
محوطه دید عکس هوایی دکتر اشمیت در عکس ماهواره ای امروزین گوگل
چنانکه در عکس هوایی گوگل که به تازگی تهیه شده مشاهده میکنید، در بازه دید عکس قدیمی دکتر اشمیت همکنون نیز هیچ کاخ و هیچ بنای دیگری جز برج سنگی (زندان سلیمان) وجود ندارد. آشکار است بر خلاف ادعای این فیلم، در این محوطه هیچ کاخی مجعولی ساخته نشده است.
ادعای فیلم مجعولات مجلل:
(کلیپ مجعولات مجلل )
آستروناخ این محل را کوشک B نامه است، چند لاشه سنگ که بر روی زمین بکر شخم زده چیده اند، و هیچ نشان اضافی نه در خود و نه تا امتداد زندان سلیمان که محل کنونی کاخ P است، وجود ندارد» (پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل: دقیقه نخست تا دوم ، قسمت چهارم).
پاسخ به مجعولات مجلل:
در اینجا با ارائه عکسی از کوشک B چنین ادعا می شود که در زمان تهیه این عکس قدیمی،در امتداد این بنا تا برج سنگی هیچ بنایی از جمله کاخ P (اختصاصی) وجود نداشته است،و ادعا میشود که بعد ها باستان شناسان در حد فاصل این دو بنا کاخ های جعلی ساخته اند.
این ادعا در حالی است که حتی در همین عکس قدیمی نیز کاخ P (اختصاصی) در گوشه کادر عکس دیده میشود. اما چون تحریفگران از عکس بی کیفیتی استفاده کرده اند متوجه آن نیستند، به همان عکس اما با کیفیت بالاتر دقت کنید:
کوشک B (آستروناخ، 1342: ص 515)
در اصل عکس که کیفیتی بالاتری دارد دیوار اطراف کاخ اختصاصی که توسط گروه باستان شناسان ساخته شده است در سمت چپ عکس مشاهده است برای دید بهتر در تصویر زیر بر روی آن قسمت بزرگ نمایی شده.
بزرگ نمایی کوشک B (آستروناخ، 1342: ص 515)
برخلاف ادعای مطرح شده حتی در عکس هایی که ادعا میشود پیش از ساخت جاعلانه! کاخ های پاسارگاد برداشت شده آثار و علائم این کاخ ها به وضوح قابل مشاهده است. در واقع هیچ سند تصویری وجود ندارد که دشت پاسارگاد را بدون کاخ ها و ابنیه هخامنشی، نشان دهد.
ادعای تحریفگران:
(کلیپ مجعولات مجلل )
« این آغاز ساختمان کاخ اختصاصی P بر زمین بکریست که قبلا شخم زده آن دیده میشد، بدینسان که گرداگرد محوطه ای را دیوار استتار کشیده اند و در پس آن مشغول کف چینی و ردیف کردن زیر ستون های نوساز اند.
(کلیپ مجعولات مجلل )
حال شاهد پیشرفت منظم کاخ سازی برای کوروشیم ، آن دو ستون و یکی از دو درگاه جوانب شرقی و غربی تالار نصب شده استف بنای زندان کماکان قابل مشاهده است»( پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل: دقیقه 2 تا 3 ، قسمت چهارم)
پاسخ به این ادعا:
پورپیرار این عکس ها را نشان دهنده پروژه ساختمان سازی یک بنای جعلی به دست آستروناخ میداند.
برای بررسی این ادعا ، باید دانست که دکتر دیوید آستروناخ در بین سال های 1961 تا 1963 به حفاری در محوطه پاسارگاد مشغول بوده است (آستروناخ،1379: پیشگفتار)
و پورپیرار معتقد است که در سال 1960 این محوطه که اینک ما پاسارگاد مینامیم مزرعه چغندر بوده است،چراکه ایشان میگوید:
«جالب اینکه همین چیزی رو که تا سال 1340 نبوده و تا سال 1343 در واقع پیدا شده روی زمین درست مثل همون چغندر ها شما باید فرض کنید که این ها روییده از زمین، چون هیچ مستند باستان شناسی نداره این ها، این ها به میل آقایون به این صورت در آمده» (پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل: دقیقه 8 تا9 ، قسمت چهارم)
بدیهی است که طبق ادعای پورپیرار نباید پیش از این تاریخ یعنی پیش از سال 1960 هیچ عکس، تصویر ویا نوشته ای پیرامون کاخ های پاسارگاد در اختیار داشته باشیم. چراکه ایشان معتقدند این محوطه در سال 1960 مزرعه کاشت چغندر بوده است! و تازه در میان سال های 1961 تا 1963 ساخته شده است.
جالب است بدانید در بین سال های 1923تا 1925 یعنی حدود 40 سال پیش از آستروناخ ، دکتر ارنست هرتسفلد کاوش های مختصری در این مکان انجام داده است (اکبری، بی تا: تارنمای انسان شناسی و فرهنگ). عکس های بسیاری از این مجموعه و ستون ها و زیر ستون های آن در حالی که نیمی از آن ها زیر خاک آوار قرار گرفته موجود است. بر خلاف ادعای کلیپ، کاخ های پاسارگاد قبل از تاریخ 1960 نیز موجود بوده اند .
کاخ اختصاصی (کاخ P) عکس از هرتسفلد در بین سال های 1923 تا 1925 (سایت موسسه collections search center)
در عکس فوق از هرتسفلد، همان کاخ P یا کاخ اختصاصی را مشاهده میکنید که زیر ستون های این بنا برای اولین بار سر از خاک بیرون می آوردند. نادرستی ادعای نوساز بودن این زیر ستون ها نیز با این عکس های قدیمی اثبات میشود. چراکه این عکس ها 40 سال پیش از ورود آستروناخ برداشت شده است.
بر روی کف هم هنوز خاک آوار و ترانشه های خاک حفاری نشده ای وجود دارد، در گوشه چپ عکس فوق هم برخی از کف سازی ها و سنگهای ازاره قابل مشاهده اند.
کاخ اختصاصی (کاخ P) عکس از هرتسفلد در بین سال های 1923 تا 1925(سایت موسسه collections search center)
در عکس بالا که به دکتر هرتسفلد تعلق دارد، همان کاخ P مورد بحث را میبینید که دارای کف سازی ، زیرستون ، ستون و شالی ستون است . ترانشه های خاک آوار حفاری نشده در دو طرف عکس قابل مشاهده اند.
دیوار استتار!!
در کلیپ مجعولات مجلل از دیواری که گرداگرد محوطه کاخ ها کشیده شده است با نام « دیوار استتار» یاد میشود :
« ما میتونیم بگیم که همین کار قصر سازی برای کوروش مخفیانه انجام شده یعنی میان بیابان دیوار کشیدند یک محوطه ای را از دید خارجی مصون کردند و پس از اینکه سنگ های کف رو چیدند ما میبینیم که پایه های ستون پیدا شده.» ( پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل :دقیقه 5 تا 6، قسمت چهارم)
شادروان استاد علی سامی این دیوار ها را ساخته است ، کاربرد واژه «استتار» تنها برای گمراهی خواننده است چراکه ایشان علت ساختن این دیوار را چنین توضیح میدهند:
« برای صیانت این آثار و بقایای حجاری هایی که اخیرا از زیر خاک بیرون آمده از مزاحمت ساکنین دهات مجاور و ایلات و عشایری که در هر بهاران و مهرگان از آنجا عبور مینمایند فعلا دیواری خشتی با ارتفاع دو متر دورادور آن کشیده شده تا از دخول اشخاص نادان و مخرب به درون بنا جلوگیری به عمل آید البته این حصار خوش منظر نیست ولی عدم توجه اضطراری به منظر در برابر محفوظ ماندن آثار چندان قابل اهمیت نیست و در آینده چنانچه ترتیب صحیحی جهت نگاهداری آنجا داده شود میتوان این دیوار را برداشت یا به صورت دیگری چون حصاری که به دور آرامگاه کوروش کشیده شده درآورد.» (سامی،1330:ص66)
چنانکه دکتر سامی توضیح میدهد این دیوار برای حفاظت از آثار ساخته شده، اینکار منطبق بر اصول و قوانین مرمت جهانی است چنانکه در کتاب « حفاظت و مرمت در کاوش های باستان شناسی» جناب استنلی پرایس نیز حصار کشی به دور آثار مورد تایید قرار گرفته است:
«در واقع برخی از اختیارات ایجاب می نماید که حفار،از نظر مالی مسئولیت مرمت در محل حفاری (حصار کشی،نگهبانی واستحکام بخشی) را برای استمرارپروژه های کاوش های باستان شناسی بپذیرد» (استنلی پرایس،1377:ص216)
همچنین در کتاب «آشنایی با مرمت ابنیه» جناب طبیبیان در مورد اقدامات و فعالیت هایی که در طرح حفاظت انجام می پذیرد آمده است:
«حصارکشی و تعیین محدوده حفاظت جهت جلوگیری از تردد عوامل انسانی و حیوانی» (طبیبیان،1391: 146)
چنانکه قوانین مرمت و باستان شناسی گواهی میدهند، آن دیوار برای استتار نیست ، معرفی این دیوار ها و حصار ها به عنوان یک دیوار استتار تنها یک توهم توطئه است که از نا آشنایی با قوانین مرمت و کاوش آثار تاریخی سرچشمه میگیرد.
اما حتی اگر فرضی محال کنیم و این دیوار را برای استتار بنا بوده، سوال بنیادینی که پیش می آید اینست که چرا به دور یک بنا دیوار استتار کشیده اند و اتفاقا از داخل آن عکس های فراوان گرفتهو در نشریات ، کتاب ها و سایت های عمومی در دسترس همگان قرار داده اند؟ مگر نمیخواستند که کارشان دیده نشود پس چرا عکس های کارشان را در دسترس عموم مردم قرار داده اند؟
تا آنجایی که به ذهن خطور میکند فرد دزد و جاعل از جعل و دزدی خود عکس تهیه نمیکند و در اختیار عموم قرار نمیدهد! شاید بهتر باشد طرفداران ادعای جعلی بودن پاسارگاد کمی بیشتر با خود فکر کنند.
حفاری و خاکبرداری های پاسارگاد
ادعای پورپیرار:
« در آن زمین قسمت جنوبی دشت پاسارگاد، اینک قصر اختصاصی کوروش ، بدون هیچ دیوار ، پنجره ، درگاه، و آثار سقف و بقایای آوار سر بر آورده است . به راستی بقایای آوار این کاخ کجاست؟
… اینجا رو که نگاه میکنید بدون شفته ریزی و بدون هرچیزی ما ناگهان میبینیم یک زمین مزرعه سنگ فرشه ، کسی نمیگه که این سنگ فرش از کجا آمده؟ این قطعات بزرگ سنگی که اینجا چیدید از کجا آوردید؟ از کوه آوردید؟ از زیر زمین در آوردید؟ به طور قاعده مندش اینه که شما حفاری بکنید این سنگ ها رو از زیر زمین خارج بکنید ، بعد تشخیص بدهید که اینا کف قبلی بوده بعد یک کف جدید بسازید ، نه اینکه یهو به شکل معجزه وار و شامورتی شما یکهو یک کف سنگی نشون بدهید و بگویید این مال کوروشه» ( پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل: دقیقه 3تا 4 و 5 تا 6، قسمت چهارم)
پاسخ به این ادعا:
در مورد کف سازی و چگونگی پی پیشتر صحبت کردیم چنانکه هم دکتر آستروناخ (آستروناخ،1379:ص93) و هم دکتر امیر شاه کرمی ( فصل نامه بیمه و توسعه، بهار 1384: ص 77) به وجود چندین لایه پی ریزی اشاره کردند.
برخلاف این ادعا تک تک کاخ های پاسارگاد از زیر آوار و خاک بیرون آمده اند ، چنانکه پیشتر گفتیم دکتر ارنست هرتسفلد حدود 40 سال پیش از آستروناخ این محوطه را مورد کاوش های مختصری در بین سال های 1923 و 1925 قرار داده و عکس هایی که ایشان گرفتند خود گواهی تصویری و مستند بر اینست که این کاخ ها از زیر خاک آوارشان پدیدار شده اند.
کاخ اختصاصی (کاخ P) عکس از هرتسفلد در بین سال های 1923 تا 1925(سایت موسسه collections search center)
عکس فوق از کاخ P یا همان کاخ اختصاصی کوروش برداشت شده به وضوح ترانشه های خاک که هنوز حفاری نشده اند و خاکی که سطح را پوشانده است در کنار زیر ستون ها ستون ها و کف سازی قابل مشاهده است.
کاخ اختصاصی (کاخ P) عکس از هرتسفلد در بین سال های 1923 تا 1925(سایت موسسه collections search center)
کاخ P را در عکس فوق از زاویه ای دیگر میبینید که مورد حفاری واقع شده و در حال پدیدار شدن از زیر خاک آوار است. در فاصله دور تر ستون های این کاخ را که سر از خاک بیرون آورده اند دیده میشود.
کاخ بارعام (کاخS) عکس از هرتسفلد در بین سال های 1923 تا 1925(سایت موسسه collections search center)
زیر ستون و شالی ستونی از کاخ S ( مشهور به کاخ بارعام) را در عکس فوق مشاهده میکنید که از زیر خاک آوار بیرون آمده است.
روشنگری درباره ستون های اطراف آرامگاه کوروش
ادعای پورپیرار:
(کلیپ مجعولات مجلل )
« در اینجا شاهد اضافه شدن مقدار زیادی نیم ستون به محوطه هستیم
(کلیپ مجعولات مجلل )
در این تصویر آن ستون ها را به صورت نصب شده در محل خود میبینیم
شما میبینید که گویی یک کامیون یک مشت نیمه ستون آورده اونجا روی زمین خالی کرده و هیچکس باز نمیگه که این نیمه ستون ها که تعدادشون مثلا بیستا ست یا بیستو چندتاست ، هیچ کس باز به ما جواب نمیده که این نیمه ستون ها از کجا اومده؟ اگر مال اینجا بوده پس بایستی که در اثر حفاری شما از زیر زمین در آورید نه اینکه مثلا امشب نباشه فردا صبح یکهو محوطه پر از پایه ستون شده باشه.
به همین ترتیب ما مواجه ایم با نوسازی یک محوطه از طریق مصالحی که نمیدونیم از کجا پیداش شده. از کجا آوردن. البته ما اینک میدونیم که این مصالح رو از کجا آوردن و چه شگردی را به کار زدن تا پاسارگاد ساخته شده. » ( پورپیرار ، کلیپ مجعولات مجلل: دقیقه 7 تا 9 و 2 تا 5، قسمت چهارم)
پاسخ به این ادعا:
بیشتر ستون هایی که در کاخ P یا همان کاخ اختصاصی قرار داده شده است از کنار آرامگاه کوروش به این محل آورده شده است. در دوران اسلامی به دلیل منتسب بودن آرامگاه کوروش به مادر حضرت سلیمان (ع) این مکان نزد مسلمانان مقدس و محترم بوده است (شهبازی،1379: ص31) از ستون ها و سنگ های کاخ های پاسارگاد در کنار آرامگاه کوروش مسجدی به نام مسجد اتابکی ساخته بودند.
نقاشی آرامگاه کوروش در حدود سال 1840 توسط فلاندن و کُست کشیده شده (آرشیو ویکی پدیا)
استاد سامی در مورد این استفاده از سنگ ها و ستون های کاخ های پاسارگاد در دوران اسلامی مینویسد:
« آثار اسلامی در پاسارگاد عبارت از ویرانه مسجدی است که در اطراف آرامگاه کوروش قرار داشته و یک ساختمان شبیه به مدرسه قدیمی _ کاروانسرای مظفری _ کمی بالاتر از آرامگاه، این دو ساختمان خسارت جبران ناپذیری به قصور پاسارگاد وارد آورده » (سامی، 1330:ص97)
کاروان سرای مظفری واقع در 100 متری شمالی آرامگاه کوروش (عکس از نگارنده:17 تیر 1396)
« قسمت مهمی از فرش این تالار و همچنین فرش ایوان ها به سرنوشت سنگ فرش کاخ بار کوروش دچار و برای ساختمان های بی تناسب و بد منظر دوره های بعد از اسلام و سنگ های قبور مردگان به جای دیگر برده اند» (سامی ، 1330:ص69)
این مسجد در زمان فرمانروایی اتابک سعد بن زنگی در پیرامون آرامگاه کوروش ساخته شده است (سامی،1330: ص97)
آرامگاه کوروش با ستون ها و درگاه مسجد اتابکی ، عکس از هرتسفلد (سایت موسسه collections search center)
در نهایت در سال 1971 ، این ستون ها توسط هیات ایتالیایی IُSMEO در جای خود در کاخ P قرار گرفتند:
« قبر کوروش در قرن یازدهم میلادی توسط اتابک یکی از حکمرانان فارس تبدیل به مسجدی شد. عناصر معماری مانند قطعات ستون، پایه های درگاهی و سنگهای دیوار و همچنین تخته سنگ های سنگفرش کف بنا در پاسارگاد ، نزدیک قبر آورده شد و در ساختمان اسلامی حوالی آرامگاه بکار رفت.
طبق دستور اداره کل باستان شناسی ایران تمام این سنگ های مستعمل گردآوری و به ابنیه مربوطه منتقل گردید» (تیلیا، 1351: ص86)
اما چنانکه در ادامه خواهیم دید مدعیان جعلی بودن پاسارگاد گمان میکنند که این سنگ ها و ستون ها متعلق به کاخ های کوروش نبوده است و در واقع ساخته شده توسط خود مسلمانان است که به طور جاعلانه توسط باستان شناسان به آرامگاه کوروش منتقل شده است ! در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.
آیا ستون ها اسلامی بوده است؟
ادعای پورپیرار:
« وقتی ازشون سوال میکنیم که این ستون ها رو از کجا آوردید؟ میگن در کنار قبر کوروش یک مسجدی بوده که این مسجد را با ستون های کاخ های کوروش ساخته بودند، ما رفتیم اونا رو پس گرفتیم آوردیم . یعنی ستون هایی رو که قبلا مسلمونا از کاخ های کوروش برده بودند و باهاش مسجد ساخته بودند ما رفتیم دو مرتبه از اون مسجد ورداشتیم آوردیم گزاشتیم سر جای اولش، دقت میکنید.
خب این خیلی مضحکه که شما وردارید یک چنین ادعایی بکنید بدون اینکه بتونید ثابت بکنید .
اگر مسجد تاریخیه ، شما بیجا کردید رفتید فرماسیونش رو بهم زدید و آوردید گزاشتید اونجا به عنوان کاخ کوروش شما حق این کارا رو ندارید، چون هنوز ثابت نکردید که این ستون ها مال کوروشه ، شاید مسلمونا واقعا اون ستون ها رو تراشیدند » ( پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل:دقیقه 4 تا 6، قسمت پنجم)
پاسخ به این ادعا:
چنانکه واضح است پورپیرار مدعی است که اثبات نشده این ستون ها متعلق به کاخ های کوروش است. این در حالی است که:
-مشخصات معماری
-روش های تراش
-جنس سنگ هاو ستون ها
ثابت میکند که این سنگ ها و ستون های اطراف آرامگاه کوروش متعلق به کاخ های کوروش هستند. و نه دوران های اسلامی. در ادامه به هر یک از این موارد میپردازیم.
مشخصات معماری:
پیشتر در مورد عکس های برداشت شده از کاخ های کوروش توسط ارنست هرتسفلد اولین حفار پاسارگاد صحبت کردیم ، چنانکه مطرح شد هرتسفلد عکس هایی را از کاخ های کوروش در حین حفاری و در حالی که نیمی در زیر آوار بودند در بین سال های 1923 تا 1925 برداشت کرده بود.
و همینطور میدانیم کار انتقال ستون ها از کنار آرامگاه کوروش به کاخ ها در سال 1971 میلادی یعنی حدود 50 سال بعد از عکس های هرتسفلد توسط ژوزپه تیلیا انجام گرفت (تیلیا، 1351: ص86). در ادامه اثبات خواهیم کرد که ستون های اطراف آرامگاه کوروش هیچ ارتباطی به دوران اسلامی نداشته اند بلکه متعلق به همان کاخ های باستانی پاسارگاد بوده اند.
مدعیان بیان میکنند که در عکس زیر باستان شناسان جاعل ستون هایی را به کاخ اختصاصی آورده اند و مشغول جورچینی ستون ها بر روی پایه ستون ها هستند.
(پورپیرار،مرداد 1384:ص327)
به شالی ستون ها توجه کنید که تراشی افقی دارند. ابعاد ستون ها نیز بسیار حائز اهمیت است.
حال به عکسی که از کاخ اختصاصی (کاخP) در بین سال های 1923تا 1925 در حین حفاری برداشت شده توجه کنید.
کاخ اختصاصی (کاخP) ، شالی ستون های شیار دار از زیر خاک پس از حفاری های هرتسفلد در سال 1923 تا 1925 پدیدار شده اند (سایت موسسه collections search center)
ستون هایی که از اطراف آرامگاه کوروش به کاخ اختصاصی در سال 1971 توسط تیلیا منتقل شدند دارای همان خصوصیات معماری از جمله تراش افقی شالی ستون و اندازه و ابعاد ستون هایی هستند که هرتسفلد در بین سال های 1923 تا 1925 از زیر خاک آوار کاخ P (کاخ اختصاصی) بیرون کشیده بود. این یعنی یکسانی معماری هر دو نمونه از ستون های کنار آرامگاه کوروش و کاخ های پاسارگاد.
روش های تراش:
از جمله روش های تراش و فن حجاری هخامنشیان خشکه چینی سنگ های بزرگ بود ، به طوری که برای بر آوردن ستون ها یک نوار و حاشیه را از سطح مقطع ستون پاک تراش میکردند و سپس به مرکز که نزدیک میشدند مقداری از سطح مقطع ستون را زبره تراش میگزاشتند تا اصطکاک میان دو قطعه ای که بر روی هم قرار میگرفتند زیاد شده و دو قطعه بر روی هم ثابت شوند.
به طوری که در عکس زیر از یکی از ستون های تخت جمشید کاربرد این فن حجاری را مشاهده میکنید:
فن حجاری و سنگ تراشی ستون های تخت جمشید (تیلیا،1351:ص106)
و این فن حجاری و سنگ تراشی در ستون های آورده شده از کنار آرامگاه کوروش نیز مشاهده میشود:
فن حجاری و سنگ تراشی ستون اطراف کاخ بارعام که از آرامگاه کوروش آورده شده اند (عکس از نگارنده،17 تیر 1396)
این نکته نشان دهنده یکسان بودن فن حجاران محوطه هخامنشی تخت جمشید و پاسارگاد است. بدین ترتیب این ستون های اطراف آرامگاه کوروش با توجه به فن حجاری متعلق به دوران هخامنشیان است و نه دوران اسلامی.
جنس ستون ها:
سنگ های مورد استفاده در کاخ های پاسارگاد دو نمونه اند نخست سنگ سفید مرمرنما و دوم سنگ سیاه (شهبازی، 1379:ص24)، اکثر محوطه کاخ ها را با سنگ سفید مرمر نما ساخته اند و تنها از سنگ سیاه برای تزئین استفاده شده است. جالب آنکه در ستون ها و سنگ های اطراف آرامگاه کوروش نیز دقیقا از همین سنگ سفید مرمرنما استفاده شده است.(سامی،1330:ص14)
سنگ های اطراف آرامگاه کوروش از سنگ سفید مرمر نما ساخته شده بودند. در اطراف آرامگاه کوروش و کوه های مجاور هیچ رگه سنگ سفیدی وجود ندارد ،در سال 1334 کشف شد که سنگ های سفید از معدن سنگی در کوه شمالی سیوند معروف به تنب کرم برداشت میشده است .(سامی،1330: ص30 و 31)
از نظر عقلانی و منطقی هم اگر به این موضوع توجه شود واضح است که برای مسلمانانی که میخواهند بنایی با ستون های سنگی بسازند این بسیار آسان تر بوده که تکه ستون های آماده ، تراش خورده و بی استفاده ای که در 600 متری آرامگاه کوروش بر زمین پراکنده شده را برای ساختمان سازی خویش به کار ببرند ، نه آنکه دها کیلومتر سفر کرده در معدن سنگ مورد نظر به سختی حفاری کرده سنگ جدا کنند و تراش دهند و باز دها کیلومتر آن را به آرامگاه کوروش برسانند.
چنانکه روش های حجاری، معماری و جنس ستون ها و سنگ های اطراف آرامگاه کوروش نشان میدهند ثابت میشود که این سنگ ها به جایی جز کاخ های پاسارگاد تعلق نداشته است و ادعای ارتباط آن ها به دوران اسلامی کاملا مردود است.
ادعای پورپیرار:
« اینکه شما میگویید کنار مقبره کوروش یک مسجد بوده آنگاه تمام آثاری ، نقاشی قبلی رو که مثلا فرض کن سیاحان ارسالی خودتون از همین مقبره یا اطرافش داشتند اینا همه رو باطل میکنید، چون هیچکس از این مسجد صحبت نکرده ، مگه اینکه حالا که شما میخواید کاخ بسازید یهو یک مسجد پیدا شده اونجا ولی قبل از این هیچکس اون مسجد رو ندیده ، خب مسجد این آقایون نه البته گنبد داره نه گلدسته داره نه شبستان داره نه هیچی ، ظاهرا اینکه مثلا گرداننده این مسجد یا واعظ این مسجد میرفته بالای کوروش میشسته و برای مردم وعظ میکرده … خب اینا با گفتن این حرفا یک نتیجه دیگه هم دارن، میخوان بگن که پس سلسله اتابکی در فارس بوده و اینجا هم مسجد ساخته . همش هم صحنه آرایی و دکور بندی و دروغ و حقه بازی و از قبیل این حرفا » (پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل: دقیقه 5تا6، قسمت پنجم)
پاسخ به این ادعا:
حال میبینیم پورپیرار به طور کل منکر وجود یک همچین مسجدی به اطراف آرامگاه کوروش است!! و حتی در این راستا وجود تاریخی سلسله اتابکی در فارس را انکار میکند!
طبق کتیبه هایی که در سنگ های این مسجد (که از کاخ های کوروش آورده شده بودند)ساخت این مکان رو به سال 620 هجری قمری برابر با 1223 میلادی ذکر میکند.(نجف زاده، 1392: ص182)
نخستین سیاح اروپایی که به منطقه پاسارگاد آمد و گزارشی از محوطه ارائه داده است فردی به اسم جوزپه باربارو (Josafat Barbaro) بوده است که در سال 1474 میلادی آرامگاه کوروش و اطرافش را دیده است (آستروناخ ، 1379:ص15)،باربارو در سفرنامه خود اشاره ای مبهم به آرامگاه دارد چنانکه چنین مینویسد:
«شهر دیگریست که در آن گوری است که گویند قبر مادر سلیمان است و بر فراز آن کلیسای کوچکیست که خطوط عربی بر آن کنده اند»(جمعی از گردشگران، 1349:ص98)
این اشاره قدری مبهم است و نمیتوان به طور قطع در مورد آن اظهار نظر کرد، به نظر می آید که «کلیسا» ی نامبرده شده توسط باربارو همان بنای مسجد باشد ، مخصوصا آنکه اشاره دارد بر آن خطوط عربی نوشته شده است همانطور که از عکس های قدیمی پیداست درگاه ها و بخش هایی از این مسجد دارای کتیبه های خطور عربی بوده اند، اما از آنجایی که میگوید برفراز گور مادر سلیمان بنایی است این احتمال را به وجود می آورد که منظور او خود آرامگاه سنگی بوده باشد.
همچنین به نظر می آید اولین کسی که از آرامگاه کوروش نگاره هایی ترسیم کرده است «سر ویلیام اوزلی» بوده که در سال 1811 به این مکان رسیده. این تاریخ نیز حدود 600 سال با زمان ساخت مسجد فاصله دارد. (آستروناخ ، 1379:ص18)
کتیبه های دوران اسلامی به طور قطع ثابت میکند که این مکان مسجدی ساخته شده است:
درگاه مسجد اتابکی اطراف آرامگاه کوروش، عکس از هرتسفلد (سایت موسسه collections search center)
« _درگاه غربی اطراف آرامگاه کوروش_ این درگاه سنگی تا سال 1971 برپا بود و کتیبه ای داشت که این بخش از آن همچنان خوانا بود:
العماره المسجد الجامع الملک المعادل العالم الموید … و الاسلام المسلمین وارث ملک سلیمان سلغر سلطان سعد بین زنگی اتابک ناصر امیر المومنین خلدالله سلطانه … عشرین …
این سند حاکی از آن است که سعدبن زنگی در سنه 620 (یا 621) این مسجد جامع را ساخته است» (شهبازی،1379:ص 116 و 117)
همانطور که مشاهده شد ستون های اطراف آرامگاه کوروش طبق شواهدی که ارائه شدند متعلق به کاخ های پاسارگاد در 600 متری آرامگاه هستند همچنین نشان داده شد این ستون ها در دوران زمام داری اتابکان فارس برای ساخت مسجد در گرداگرد آرامگاه کوروش قرار داده شدند چنانکه کتیبه های اسلامی این را ثابت کرد ، در سال 1971 هم طبق قوانین مرمت و باستان شناسی به مکان اصلی خود بازگشتند.
ادعای پورپیرار:
(کلیپ مجعولات مجلل )
« در این تصاویر دو نما از مدخل جنوبی آرامگاه کوروش را با بقایایی از ستون و سنگ قبر های بجا مانده در صحن به اصطلاح مسجد اتابکی پیش از غارت های سامی از آن محوطه میبینیم ، اگر سامی این نقش برجسته ها را به مسلمین میبخشد و ادعا نمیکند که آن ها را از کاخ کوروش سرقت کرده اند به دلیل اینست که برای آن ها نقوش و نام های اسلامی آمده است … پس از غارت های سامی از این محوطه در حال حاظر سراغ این اشیای هنری ممتاز را در کدام موزه یا گنجینه کدام مجموعه دار باید گرفت؟» (پورپیرار، کلیپ مجعولات مجلل:دقیقه نخست تا دقیقه 2، قسمت پنجم)
پاسخ به این ادعا:
زدن نسبت های ناروا به محققین و پژوهشگران و غارت گر خواندن آنان که شاهدش هستیم بسیار باعث تاسف است، همانطور که هم در گزارش های باستان شناسان آمده است و همچنین ثابت کردیم که سنگ های اطراف آرامگاه کوروش از کاخ های پاسارگاد تامین شده است نقش برجسته های اسلامی مورد بحث و نیز در کنار سایر سنگ ها و ستون هایی که متعلق به کاخ ها بوده است به کنار کاخ های پاسارگاد برده شده است و لزومی ندارد تا سراغ «این اشیای هنری ممتاز» را در موزه و یا گنجینه مجموعه داران گرفته شود، کافیست سری به کاخ های پاسارگاد زده شود.
عکس کتیبه اسلامی که از اطراف آرامگاه کوروش به اطراف کاخ بارعام آورده شده است (عکس از نگارنده: 17 تیر 1396)
عکس کتیبه اسلامی که از اطراف آرامگاه کوروش به اطراف کاخ بارعام آورده شده است (عکس از نگارنده: 17 تیر 1396)
گویا گروه فیلم سازان از دیدن این سنگ ها ناتوان بودند یا آنکه به عمد برای تحریف و تخریب ذهنیت مخاطب و جا انداختن واژه «غارت» در ذهن مخاطبان خویش از فیلم برداری و عکس برداری از این سنگ ها خود داری کرده اند!
– آستروناخ ، دیوید (1379) « پاسارگاد: گزارشی از کار های انجام شده توسط موسسه مطالعات ایرانی بریتانیا » ترجمه حمید خطیب شهیدی ، سازمان میراث فرهنگی کشور
– استنلی پرایس،نیکلاس (1377) حفاظت و مرمت در کاوش های باستان شناسی،چاپ اول،دانشگاه هنر
-اشمیت، اریک (1342). تخت جمشید (1)، بنا ها، نقش ها، نوشتهها. تهران: انتشارات امیرکبیر.
-امیر شاه کرمی، عبد العظیم (بهار 1384) « فصل نامه بیمه و توسعه»